وقتی در «ارباب حلقهها» با آرون اوندومیل (الف برای Evenstar) آشنا میشویم، او دختر زیبا و با عمر الروند پردیل (الویش برای نیمه الف) است. آرون نیز یک پردیل است، به این معنی که او هم خون الوی و هم خون انسان دارد (و یک قطره خون فرشته در آنجا ریخته شده است، فقط برای اندازه گیری خوب). این به او یک مسیر زندگی می دهد که برای افراد بسیار کمی در سرزمین میانه محفوظ است، یکی با انتخاب زندگی ابدی در سرزمین میانه یا توانایی عبور از طریق مرگ به هر چیزی که بعد از آن اتفاق می افتد.
همانطور که هر طرفدار "ارباب حلقه ها" (کتاب یا فیلم) به شما خواهد گفت، آرون از انتخاب خود برای ازدواج با آراگورن استفاده می کند (بله، آنها از دور با هم فامیل هستند اما مهم نیست) و ملکه فانی گوندور می شود. با این حال، چیزی که طرفداران فیلم ها و حتی کتاب خوانانی که ضمائم «بازگشت پادشاه» را رد نکرده اند ممکن است متوجه نشوند این است که آرون در واقع پس از «ارباب حلقه ها» به پایانی غم انگیز و غم انگیز می رسد. "به پایان می رسد. چطور؟ به طور خلاصه، او از غم و اندوه می میرد.
اما این فقط نوک کوه یخ برای یک زندگی مهم و طولانی است. بیایید کمی به عقب برگردیم و ببینیم که آرون چگونه به پایان تلخ خود می رسد.
زندگی آرون (به طور خلاصه)
آرون ممکن است در نهایت یک زندگی فانی را انتخاب کند، اما در ابتدا، او هزاران سال را در کنار پدر نیمه الف جاودانه اش زندگی می کند. مانند هر موجودی با این طبیعت، این بدان معناست که او چیزهای زیادی را می بیند، همه اینها در دوران سوم اتفاق می افتد - برای کسانی از شما تعجب می کنید، بله، متأسفانه، این بدان معناست که ما نمی توانیم او را در ویدیوی پرایم "The" ببینیم. مجموعه حلقه های قدرت» که در دوران دوم اتفاق می افتد. (اگرچه، انصافاً، تیم نویسندگی آن نمایش بیش از یک بار با جدول زمانی تالکین به هم ریخته است، بنابراین هنوز ممکن است.)
ضمائم "بازگشت پادشاه" (که حاوی بیشتر اطلاعات فوق برنامه در مورد زندگی آرون است) می گوید که او 241 سال در عصر سوم متولد شده است. او بیش از 2700 سال در گمنامی نسبی در میان الف ها زندگی می کند تا اینکه یک روز با آراگورن 20 ساله ای برخورد می کند که شیفته زیبایی الف های باستانی او می شود. به طور خلاصه، آراگورن بزرگ می شود، به طور نسبی، و آرون در نهایت عاشق مرد خشنی می شود که او تبدیل شده است. با این حال، آنها منتظر می مانند تا پس از جنگ حلقه، در آن زمان آرون با آراگورن ازدواج می کند و آنها پادشاه و ملکه جدید پادشاهی های متحد شده گوندور و آرنور می شوند (مثلا کل سمت چپ میانه). -نقشه زمین).
در این مرحله، آرون تقریباً 2800 سال سن دارد، اما او جاودانگی خود را رها می کند تا با آراگورن باشد. خوشبختانه، اصل و نسب آراگورن به این معنی است که او نیز زندگی فوقالعادهای طولانی دارد (حداقل برای یک مرد ساده)، و او 120 سال دیگر به لگد زدن ادامه میدهد. آراگورن تا 210 سالگی جانش را می سپارد و این سیم پیچ فانی را از بین می برد - رویدادی که مستقیماً به مرگ آرون منجر می شود.
مرگ آراگورن (که منجر به مرگ آرون می شود)
وقتی می گوییم «آراگورن جانش را می سپارد»، به معنای واقعی کلمه است. مرد به خواست خودش می میرد. او در سنین پیری تصمیم می گیرد که جان خود را با کمال میل تسلیم کند و قبل از اینکه در اثر پیری ناتوان شود بمیرد. این کاری است که اجداد با عمر طولانی او نیز مجاز به انجام آن بودند.
با این حال، وقتی او به آرون میگوید زمان آن فرا رسیده است (در ضمیمههای «بازگشت پادشاه»)، «آرون به خوبی میدانست که چه قصدی دارد، و مدتها پیش آن را پیشبینی میکرد؛ با این حال، او بیش از حد تحت فشار بود. غم و اندوه "پس، پروردگارا، آیا قبل از اینکه وقت شما باشد، مردم خود را که بر اساس قول شما زندگی می کنند، رها می کنید؟" آراگورن اشاره می کند که "قبل از" زمان او نیست. او در حال پیر شدن است و پسر آنها، الداریون، آماده است تا پادشاه شود.
وقتی آراگورن بالاخره به خواب نهایی خود میرود، به آرون میگوید: "من هیچ آرامشی با تو نمیگویم، زیرا هیچ آرامشی برای چنین دردی در محافل جهان وجود ندارد." او میگوید که میتواند از انتخاب فانیاش توبه کند و به دنبال گذر به سرزمین مرده الفها در پناهگاههای خاکستری باشد، اما او میگوید که خیلی دیر شده است. انتخاب او دائمی است و او باید «عذاب انسانها» - یعنی مرگ - را رعایت کند. سپس او این جمله دردناک روشنگر را بیان می کند: "تاکنون داستان قوم تو و سقوط آنها را درک نکرده ام. به عنوان احمق های شریر آنها را تحقیر کردم، اما در نهایت برای آنها ترحم می کنم. زیرا اگر این واقعاً به قول الدارها باشد، هدیه ی یگانه به مردم، دریافت آن تلخ است.
مرگ آرون (به تفصیل)
زمانی که آراگورن اندکی بعد از این اتفاق می میرد، آرون شکسته می شود. اگر همه اینها آشنا به نظر میرسند، به این دلیل است که هر کسی که نسخه طولانیتر «دو برج» را تماشا کرده باشد، میداند صحنهای وجود دارد که در آن الروند (هوگو ویوینگ) دخترش (لیو تایلر) را (به دلیل نداشتن کلمه بهتر) ترسانده است. ترک سرزمین میانه با گفتن داستانی از غم و اندوه خود هنگام مرگ آراگورن (ویگو مورتنسن). ما او را می بینیم که گریه می کند و در میان جنگل های غم انگیز سرگردان است. در آن صورت، او بلوف پدرش را صدا میزند، اما آن صحنه به وضوح از پایان اصلی او گرفته شده است - و بدتر میشود.
پس از رفتن آراگورن، آرون از خانه مردگان خارج میشود و متن میگوید: «نور چشمانش خاموش شد و به نظر مردمش میرسید که مانند شب زمستانی که بدون ستاره میآید سرد و خاکستری شده است. " او با پسر و دختران محبوبش خداحافظی می کند و سپس به لوتلورین می رود. با این حال، در این مرحله، هیچ درمانی وجود ندارد. الف ها، سلبورن و گالادریل (با حلقه قدرت حافظ طبیعت خود) مدت هاست که از بین رفته اند و زمین خالی و ساکت است.
بخشی از خط آخر J.R.R. تالکین به ما میخواند: «سرانجام وقتی که برگهای مالور میریزند، اما هنوز بهار نرسیده بود، خودش را بر سرین امروت گذاشت و آنجا قبر سبز اوست، تا زمانی که دنیا تغییر کند، و همه روزها. زندگی او توسط مردانی که بعداً می آیند کاملاً فراموش می شوند و النور و نیفردیل دیگر در شرق دریا شکوفا نمی شوند. دلت را پاره کن، درست است؟ این پایان غم انگیزی است که هرگز در روزهای شاد پس از نابودی یک حلقه نمیبینید.