منطقه سینمایی

تازه ترین اخبار سینمای ایران و جهان

منطقه سینمایی

تازه ترین اخبار سینمای ایران و جهان

۱۷ مطلب در اسفند ۱۴۰۲ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

 

نظرات نیکلاس کیج در مورد نمایش لایو اکشن Spider-Man Noir امیدها را برای ادامه فیلم های Spider-Verse از سونی افزایش می دهد که پس از پایان سه گانه انیمیشن مارول در Spider-Man: Beyond the Spider-Verse. Spider-Man: Into the Spider-Verse اولین پروژه بزرگ مارول خارج از کتاب های مصور بود که مایلز مورالس را در نقش اصلی بازی کرد. جدا از مایلز، Spider-Man: Into the Spider-Verse همچنین نسخه های متحرک Spider-People را از سراسر دنیای عنکبوتی و دنیای مارول معرفی کرد، مانند Spider-Man 2099، Spider-Woman، Spider-Ham و Spider. -Man Noir - همه آنها قبلاً هرگز در فیلمی ظاهر نشده بودند.

در متن منبع، مرد عنکبوتی نوآر یک نوع پیتر پارکر است که قدرت های خود را در طول رکود بزرگ به دست می آورد. برخلاف اکثر نسخه‌های مرد عنکبوتی در دنیای عنکبوتی، مرد عنکبوتی نوآر در روش‌های مبارزه با جرم و جنایت خود، رواقی و بی‌رحم است. اما مانند همه افراد عنکبوتی دیگر، او با نسخه جهان خود از شروران نمادین مانند گرین گابلین و کرکس روبرو می شود. تکرار نیکلاس کیج از Spider-Man Noir متحد وفادار مایلز مورالس در فیلم های انیمیشن Spider-Verse است، جایی که او با انجمن عنکبوتی میگل اوهارا مخالفت می کند. با این حال، پس از شکست دادن مرد عنکبوتی 2099 و نجات مایلز، مرد عنکبوتی نوآر می تواند به تنهایی در لایو اکشن به سفر خود ادامه دهد.
سه گانه Spider-Verse می تواند توسط اسپین آف های زنده دنبال شود
در مارس 2023، نیکلاس کیج تایید کرد که در حال بحث در مورد پروژه Spider-Man Noir است که می‌تواند در نهایت به عنوان یک نمایش انفرادی لایو اکشن منتشر شود. در حالی که هیچ چیز مشخص نیست، علاقه صریح کیج به پروژه، احتمال وقوع آن را افزایش می دهد. این واقعیت که کیج در فیلم‌های Spider-Verse صداپیشگی این شخصیت را بر عهده داشته است نیز نشان می‌دهد که Spider-People در آن‌ها می‌توانند پس از پایان سه‌گانه در پروژه‌های خود بازی کنند و به آن‌ها اجازه می‌دهد داستان‌های خود را جدا از مایلز مورالز داشته باشند. و بقیه قهرمانان با مضمون عنکبوت در Spider-Verse.
حتی اگر نمایش احتمالی اسپایدرمن نوآر نیکلاس کیج به عنوان ادامه مستقیم سه گانه انیمیشن Spider-Verse نوشته نشود، مفهوم چندجهانی به کیج اجازه می دهد تا نسخه مشابهی از شخصیت معرفی شده در آن را بازی کند، اما نسخه ای که به طور خاص بازطراحی شده است. بدون پیوند روایی با جامعه عنکبوتی، به تنهایی بایستد. به هر حال، چندین نسخه از هر شخص عنکبوتی می تواند در سراسر جهان چندگانه وجود داشته باشد، و بیش از یک مرد عنکبوتی نوآر می تواند صدا و شباهت نیکلاس کیج را داشته باشد. بنابراین، فیلم لایو اکشن نیکلاس کیج، Spider-Man Noir، می‌تواند به همان اندازه که عنوان انفرادی او نیاز دارد، شبیه یا متفاوت با تصویر متحرک او باشد.

Spider-Man Noir می تواند دری را برای مرد عنکبوتی لایو اکشن جدید باز کند
رویکرد مستقل به هر شخص عنکبوتی می‌تواند به پروژه‌های مرد عنکبوتی آینده سونی کمک کند تا نسبت به فیلم‌های قبلی و به‌ویژه در مورد MCU متمایز شوند. سه‌گانه مرد عنکبوتی سام ریمی و فیلم‌های مرد عنکبوتی شگفت‌انگیز مارک وب برای ایجاد تداوم کامل با محوریت توبی مگوایر و پیتر پارکرز اندرو گارفیلد آزاد بودند. به طور مشابه، پروژه‌های جدید مرد عنکبوتی می‌توانند از یک نوع مرد عنکبوتی در یک زمان در جهان‌های مستقل پیروی کنند و به هر تصویر اجازه می‌دهند تا جایی که می‌تواند منحصربه‌فرد باشد، هم از نظر شخصیت‌پردازی و هم از نظر عملکرد.
انواع چند وجهی پیتر پارکر مانند Spider-Man Noir به اندازه کافی با قهرمان معمولی متفاوت هستند که به نظر شخصیت های کاملاً متفاوتی هستند، با این حال آنها همچنان همتای موازی با Spider-Men هستند، مانند کسانی که در تمام اکشن های زنده Spider-Man بازی کرده اند. فیلم های منتشر شده تا کنون از این رو، مردان عنکبوتی مانند Noir می توانند بلیت سونی برای داشتن یک یا چند مرد عنکبوتی در فرنچایز خود بدون نیاز به توضیحات پیچیده یا معامله با مارول استودیو باشند. و از آنجایی که آنها بسیار منحصر به فرد هستند، هر عنوان مرد عنکبوتی مستقل و لایو اکشنی که حول گونه هایی از این دست متمرکز شود، می تواند داستان هایی را ارائه دهد که هیچ پیتر پارکر معمولی نمی توانست در آن بازی کند.
مرد عنکبوتی نوآر می تواند جهان عنکبوتی مستقل جدیدی را معرفی کند
جدای از راه‌اندازی لایو اکشن جدید Spider-People، نمایش لایو اکشن Spider-Man Noir نیکلاس کیج می‌تواند پیشگام خوشه لایو اکشن واقعی سونی در دنیای چندگانه مارول باشد. بعد از Spider-Man Noir، پروژه لایو اکشن هر عنکبوتی می تواند در جهان خودش اتفاق بیفتد. این نه تنها بخش سونی از دنیای چندگانه را گسترش می‌دهد، بلکه به هر قهرمان اجازه می‌دهد تا داستان مستقل خود را داشته باشد که نیازی به پیوند با رویدادهای فیلم‌های دیگر ندارد. مشابه انیمیشن Spider-Verse، این جهان‌ها می‌توانند ظاهر و سبک متمایز خود را در لایو اکشن داشته باشند، از جمله واقعیت سیاه و سفید Spider-Man Noir و جهان آینده‌نگر 2099.

عناوین انفرادی جدیدی مانند Spider-Man Noir می‌توانند کل جهان‌ها را پیرامون هر فرد عنکبوتی بسازند و آن‌ها را پر از برداشت‌های وحشیانه از قهرمانان مشهور مارول، شرورها و شخصیت‌های جانبی مرتبط با مرد عنکبوتی کنند. به لطف چندجهانی، استفاده همزمان از دو نسخه از یک شخصیت در جهان های مختلف نیز امکان پذیر است. چنین استراتژی ای مجموعه گسترده تری از داستان ها را در اختیار فیلم های مرد عنکبوتی سونی قرار می دهد، یا حداقل می تواند جسورانه تر از افزودن ضدقهرمانان جدید به یک واقعیت مارول باشد، جایی که به نظر می رسد هیچ شخصیت عنکبوتی وجود نداشته باشد.

کدام شخصیت‌های Spider-Verse نیز می‌توانند پروژه لایو اکشن خود را دریافت کنند
اگر پروژه رو به جلو پیش برود، نمایش لایو اکشن Spider-Man Noir نیکلاس کیج می تواند اولین گام سونی به سمت پروژه های انفرادی با محوریت افراد عنکبوتی باشد که لزوماً انواعی از پیتر پارکر نیستند. تا کنون، غیبت مرد عنکبوتی در دنیای مرد عنکبوتی سونی محسوس بوده است و شخصیت‌هایی مانند ونوم، کارنیج، موربیوس و کراون شکارچی نتوانسته‌اند با بزرگ‌ترین دشمن خود در صفحه نمایش بزرگ مبارزه کنند. فیلم‌های لایو اکشن سونی به جای اجبار برای اولین بازیگر لایو اکشن جدید پیتر پارکر یا آوردن مرد عنکبوتی تام هالند به دنیای چندگانه، می‌توانند افراد عنکبوتی دیگری را معرفی کنند که با اسپایدرمن نوآر شروع می‌شود.

طبیعتاً، محتمل‌ترین نامزدهای پروژه‌های لایو اکشن بعد از Spider-Man Noir، دیگر بازیگران Spider-Verse مایلز مورالس هستند. گوئن استیسی می تواند برای اولین بار در لایو اکشن یک ابرقهرمان باشد، میگل اوهارا می تواند آینده مارول را در یک فیلم یا نمایش در سال 2099 بررسی کند، و پروژه زن عنکبوتی جسیکا درو که سال ها مورد آزار و اذیت قرار می گرفت، بالاخره می تواند در آن شکل بگیرد. واقعیت خودکفای خود اینکه آیا بازیگران Spider-Verse که صداپیشگی این شخصیت‌ها را بر عهده داشتند، برای فیلم‌های لایو اکشن خود بازخواهند گشت یا نه، بحث فردی است، اما تلافی‌جویانه نیکلاس کیج در یک برنامه زنده Spider-Man Noir سابقه‌ای را ایجاد می‌کند.

  • رضا احدی
  • ۰
  • ۰

روزی دیگر، ترافیکی دیگر. پدری به نام فرانسوا (رومن دوریس) پسرش امیل (پل کرچر) را به خاطر غذا دادن به سگ خانواده چیپس سیب زمینی سرزنش می کند. او به پسرش می‌گوید که از آن‌ها نیز دوری کند، زیرا احتمالاً برای او خوب نیستند، و امیل مانند هر ۱۶ ساله‌ای چشمانش را می‌چرخاند. بحث می کنند. Émile با سرپیچی از ماشین آنها پیاده می شود زیرا ترافیک متوقف شده است. ناگهان آمبولانسی که در لاین مخالف ترافیک گیر کرده شروع به تکان خوردن می کند و مردی شبیه پرنده می ترکد. او فرار می کند و پسر و پدر شوکه شده به سمت ماشین خود می دوند. "روزهای عجیب!" راننده همسایه پاسخ می دهد. کم گفته است.
در فانتزی علمی-تخیلی چشمگیر توماس کیلی «پادشاهی حیوانات»، مرد پرنده نشانه چیزهای آینده است. در دنیای امروزی، برخی از انسان‌ها شروع به جهش ژنتیکی به گونه‌های دیگر کرده‌اند، و تبدیل به هیبریدهای بالدار، خزنده، وحشی شده‌اند که جامعه بزرگ‌تر غیرجهش‌یافته تصمیم گرفته است آنها را طرد کند و آنها را در بیمارستان‌ها یا مراکز باغ‌وحش‌مانند دور از محیط زیست نگه دارد. بقیه جمعیت، حتی عزیزانشان، به دلیل خطر بالقوه ای که می توانند با پنجه ها، نیش ها و بال های بزرگ خود به کسی آسیب برسانند.

این مورد برای مادر امیل، لانا بود، که در ابتدا فقط برای مدت کوتاهی در بیمارستان با خز روییده دور چشمش نشان داده شد. به زودی، مشاهده موجودات دیگری در پس زمینه و در جنگل وجود دارد. این عادی جدید آنهاست. دویدن موازی با این جانوران خارق العاده مشکلات زندگی روزمره است - پسری که اقتدار پدرش را به چالش می کشد، فرانسوا کار جدیدی را شروع می کند و امیل تلاش می کند تا در مدرسه جدیدش جا بیفتد. سپس، Émile در دوچرخه سواری خود دچار مشکل می شود، رفتارهای او خارج از کنترل او تغییر می کند، احساس پشتش متفاوت است و به زودی خز و چنگال ظاهر می شود. او نیز در حال جهش است.
"پادشاهی حیوانات" به سرعت بین مشکلات روزمره شخصیت هایش و عناصر خارق العاده داستان به شیوه ای جادویی رئالیستی حرکت می کند که به سرعت بیننده اش را مجذوب خود می کند. کیلی، نویسنده فیلم با پائولین مونیر، از این موجودات به عنوان استعاره ای برای چگونگی واکنش جهان به بحران های بهداشتی استفاده می کند. از آنجا که آنها درک نمی شوند و از آنها نمی ترسند، آنها را از بقیه این جامعه دور می کنند، که یادآوری می کند که چگونه برخی کشورها اولین موج بیماران HIV/AIDS را در اواخر دهه 80 و اوایل دهه 90 منزوی کردند. در فیلم، شخصیت‌ها از کشورهای دیگر صحبت می‌کردند که کنار هم با موجودات انسان‌نما زندگی می‌کنند و نشان می‌دادند که چقدر این موضوع در میان همکلاسی‌های امیل و رئیس فرانسوا سیاسی شده است، که منعکس کننده بحث در مورد نحوه برخورد کشورهای دیگر با کووید-19 اخیر است. اپیدمی و اینکه چگونه گفتمان پیرامون بهداشت و ایمنی عمومی پیرامون این موضوع سیاسی شد. این زندگی همچنان در این «روزهای عجیب» نقاب‌پوشی، آزمایش، دوره‌های انزوا و فاجعه‌های خانوادگی برای برخی ادامه داشت، فقط «سلطنت حیوانات» را بیشتر مرتبط می‌کند.
خیلی چیزها برای کنار آمدن با آن وجود دارد که امیل از همکلاسی خود دلخور می شود و جرقه هایی بین فرانسوا و پلیسی ناراضی به نام جولیا (آدل اگزارکوپولوس) شکل می گیرد که فقط گهگاه در کنار جهش یافتن (استعاره دیگری برای به بلوغ رسیدن) ثبت می کند و غمگین زمانی که هنوز در حال گذراندن آن هستید، حرکت از چیزی دشوار است، حتی اگر در فضایی شبیه به روشی باشد که برادر و فیلمبردار کیلی، دیوید کیلی، حومه‌های غرق آفتاب فرانسه و جنگل‌های رام نشده را به تصویر می‌کشد. دوریس به عنوان پدری خسته که سعی دارد بهترین کار را برای پسرش انجام دهد، کار بی عیب و نقصی را انجام می دهد و خستگی شخصیتش از این اتفاقات را در مقابل کرچر که به دقت مظهر اضطراب نوجوانی و انگیزه های حیوانی شخصیتش است، انجام می دهد.

"پادشاهی حیوانات" واقعاً جانور عجیبی است. مانند «مردان ایکس» منهای ابرقدرت‌ها، این قیاسی است درباره روشی که مردم به خاطر تفاوت‌های خارج از کنترلشان طرد می‌شوند. این فرضیه ای است که می توانست از اثرات بد CGI رنج ببرد، اما ما به اندازه کافی واهی می بینیم که پرها، فلس ها و خز را روی پوست انسان می آمیزد تا بفهمد چه اتفاقی می افتد، تا هم با فرد جهش یافته و هم با ترس از اطرافیانش همدردی کند. تلاش ناامیدانه ای برای بازگشت به حالت عادی هیچ بازگشتی وجود ندارد، این "روزهای عجیب" عادی جدید است. پدر هنوز با پسرش بحث می کند که چرا به چوپان استرالیایی شان چیپس می دهد، در حالی که او سیگار دیگری را روشن می کند و آن را روشن می کند. این فیلم در توانایی‌اش مؤثر است که ما را وادار کند بر «دیگران» شکار شده تأکید کنیم و همچنین مشاهده کنیم که چگونه انسانیت به همان چیزی تبدیل می‌شود که از آن می‌ترسد: هیولا در تلاش برای بازگرداندن قانون و نظم. زندگی مثل آن پیچیده است، و با این حال همچنان به یافتن راهی به جلو ادامه می دهد.

  • رضا احدی
  • ۰
  • ۰

همه ما زودتر از حد انتظار تبدیل به ونوم خواهیم شد. Venom 3 تا 25 اکتبر دو هفته ارتقا پیدا کرد و عنوان جدیدی را نیز به خود اختصاص داد. Venom: The Last Dance اکنون سه گانه تام هاردی را با فیلم پایانی به کارگردانی کلی مارسل به پایان خواهد رساند. گمانه زنی ها در مورد حضور تیم بسکتبال شیکاگو بولز در دهه 1990 هنوز تایید نشده است. جزئیات داستان در حال حاضر هنوز در دست نیست، اما این سه دنباله شامل جونو تمپل، چیوتل اجیوفور و کلارک بکو نیز خواهد بود.

سریال Venom بر روی شخصیت هاردی، ادی براک، روزنامه‌نگاری است که با یک همزیست فرازمینی، Venom ترکیب می‌شود و توانایی‌های باورنکردنی را به دست می‌آورد. در فیلم Venom (2018)، ادی یک شرکت مشکوک به نام Life Foundation را بررسی می کند که در نهایت با Venom ادغام می شود. آنها با هم با رهبر بنیاد، کارلتون دریک (ریز احمد) روبرو می شوند که جهان را تهدید می کند. دنباله، Venom: Let There Be Carnage (2021)، رابطه در حال تکامل ادی و ونوم را در حین برخورد با کلتوس کسادی (وودی هارلسون)، قاتلی که با سمبیوت دیگری به نام کارنیج ادغام می‌شود، بررسی می‌کند. فیلم‌ها اکشن، طنز و علمی تخیلی را با هم ترکیب می‌کنند و به هویت و کفاره می‌پردازند.
The Last Dance بخشی از دنیای در حال گسترش سونی مرد عنکبوتی است که شامل نسخه هایی مانند Kraven the Hunter و Madame Web با بازی داکوتا جانسون است. با همکاری هاردی و مارسل در فیلم Venom: Let There Be Carnage، همراه با وقایعی که اتفاق افتاد و خیلی سریع اتفاق افتاد، در Spider-Man: No Way Home، این احتمال وجود دارد که قسمت جدید امکان منحصر به فرد Venom را بررسی کند. و ادی براک در حال سفر در چند جهان.

مارسل اخیراً به امیلی برنارد از Collider گفت: "من واقعاً نمی توانم چیزی در مورد آن به شما اذیت کنم جز اینکه شگفت انگیز خواهد بود. من و تام واقعاً هر زمان که با هم کار می کنیم با هم خوشحال می شویم. خنده زیادی وجود دارد که این موضوع باعث خنده است. اتفاق می افتد." زمانی که ما آخرین بار این زوج را دیدیم، آنها به دنیای سینمایی مارول رفته بودند، از وجود ابرقهرمانان دیگر مطلع شدند و سپس به همان جایی که شروع کردند، پایان دادند. چرا هیچ کدام از این اتفاق افتاد؟ چه کسی روی زمین-199999 می داند؟ اما به زودی متوجه خواهیم شد.

فیلم‌های «ونوم» چقدر موفق هستند؟
هر دو فیلم ونوم یک شکست مالی بودند. فیلم اصلی که در سال 2018 اکران شد، به موفقیت قابل توجهی در گیشه دست یافت و به فروش 213.5 میلیون دلاری در ایالات متحده و کانادا و 642.5 میلیون دلار در سایر مناطق رسید که در مجموع به 856.1 میلیون دلار در سراسر جهان رسید. Let There Be Carnage اگرچه چندان موفق نبود، اما توانست 506.9 میلیون دلار در سراسر جهان به دست آورد.

  • رضا احدی
  • ۰
  • ۰

سونگ جونگ کی در مصاحبه اخیر خود برای فیلم نتفلیکس My Name Is Loh Kiwan (به کارگردانی کیم هی جین) به موضوعات مختلفی از جمله کار و زندگی شخصی خود پرداخت. My Name Is Loh Kiwan که در 1st منتشر شد، زندگی درهم تنیده یک فراری از کره شمالی را به تصویر می کشد که به دنبال آخرین امید خود در بلژیک و زنی است که دلیل زندگی خود را از دست داده است. در این فیلم، سونگ جونگ کی مظهر شخصیت اصلی لوه کیوان است که برای پناهندگی در سرزمین ناآشنا اروپا تلاش می کند.

این مصاحبه همچنین زندگی شخصی این بازیگر را روشن کرد، زیرا درست قبل از فیلمبرداری My Name Is Loh Kiwan در مجارستان بود که او در ژانویه سال گذشته از ازدواج و فرزند آینده خود با کیتی لوئیز ساندرز خبر داد.
سونگ با تأمل در آن زمان به یاد می آورد: "آن زمانی بود که همسرم باردار بود." او ادامه داد: "من کسی نیستم که نوسانات عاطفی زیادی داشته باشم، و اگر از دیدگاه تیمم آرام به نظر می رسیدم، خوشحالم." وی افزود: «در حقیقت، بودن در کنار همسرم و اطمینان از مراقبت از او به همان اندازه مهم بود، بنابراین من کاملاً آرام نبودم. اما اگر کارگردان آن را اینطور دید، پس من راضی هستم.»

وقتی از سونگ در مورد تغییر دیدگاه در انتخاب نقش‌ها از زمان پدر شدن پرسیده شد، گفت: «فکر نمی‌کنم تغییر کرده باشم. معتقدم من هم همینطورم پدر شدن معیارهای من برای انتخاب پروژه ها را تغییر نداده است."
وی از تولد پسرش در خرداد ماه سال گذشته خبر داد. سونگ جونگ کی فشار ناشی از قرار گرفتن ناخواسته فرزندش به دلیل حرفه اش را تایید کرد و گفت: "من نمی توانم تمام جنبه های زندگی روزمره ام را فاش کنم. من نمی‌دانم که این برای عموم چگونه به نظر می‌رسد، اما (حتی اگر او به دنیا آشکار شود) درست است که این اتفاق به طور طبیعی رخ می‌دهد.»

  • رضا احدی
  • ۰
  • ۰

در اواخر قرن بیستم در حماسه قدرتمند و قدیمی «کابرینی» صحنه فوق‌العاده‌ای در مورد راهبه مبلغان کاتولیک ایتالیایی وجود دارد که نه تنها در اواخر قرن بیستم یک یتیم‌خانه بی‌همتا را در نیویورک تأسیس کرد (و نام خود را به هادسون هایتس داد. بلوار آرام کابرینی در منهتن)، اما همچنین با قاطعیت شبکه ای از سازمان ها و خانه های خیریه در سراسر جهان را در دهه های بعد ایجاد کرد.

در صحنه مذکور، فرانچسکا کابرینی، که با فرمانی آرام توسط کریستیانا دل آنا ایفا می‌شود، با شهردار شرور و خرابکار تا آن زمان نیویورک (جان لیتگو، نقش یک شخصیت خیالی) روبرو می‌شود و سرانجام بر او پیروز می‌شود. از ماموریت او حمایت کنید این دو به درک تازه‌ای که پیدا کرده‌اند می‌چسبند، با شهردار گولد که مردسالارانه‌ترین مشاهدات قابل تصور را روی کابرینی سرسخت و سرسخت می‌اندازد، زنی که خستگی‌ناپذیر کار می‌کند و جواب نه را نمی‌پذیرد. "خیلی بد است که شما مرد نیستید. تو مرد فوق العاده ای می شدی،» او بی خبر می گوید. در پاسخ، کابرینی به سادگی و به طور صحیح به او یادآوری می کند که یک مرد هرگز نمی تواند کاری را که او و خواهرانش انجام می دهند انجام دهد.
چقدر حق با او در این فیلم بیوگرافی چشمگیر (و در عین حال طولانی) زن بزرگ به کارگردانی آلخاندرو مونته‌ورده و نویسندگی راد بار است. در واقع، کل فیلم به شکلی طراوت‌آمیز مانند گواهی‌ای بر آن قدرت‌های منحصربه‌فرد زنانگی است – وقتی فردی به‌دلیل جنسیتش مدام نادیده گرفته می‌شود، تضعیف می‌شود و به او می‌گویند نه، چند ماهیچه‌ی فیزیکی و عاطفی اضافی به دور از چشمان کنجکاو مردان رشد می‌کند. این همان صبوری است که کابرینی را در سال 1889 به حرکت در می آورد و او را با گروهی راهبه به نیویورک می آورد که همگی توسط پاپ لئو سیزدهم (جانکارلو جیانینی) برای حمایت از جوامع مهاجر ایتالیایی فرسوده شهر منصوب شده بودند. کارت‌های آغازین به ما می‌گویند که در آن زمان، نیویورک – که تنها چند دهه از دوران «دار و دسته‌های نیویورک» فاصله داشت – به طرز بی‌رحمانه‌ای نسبت به ایتالیایی‌ها خصمانه بود. محیط به طور قابل پیش بینی متضاد با زنان بود. و کودکان بی پناه در شهری می مردند که از مراقبت از آسیب پذیرترین افراد خودداری می کرد. بنابراین فرانچسکا با سرپیچی از احتمالات (و نادیده گرفتن وضعیت نابسامان سلامتی خود)، به یکباره در محله های فقیر نشین پنج نقطه پایین منهتن مستقر می شود و شروع به جنگیدن در یک نبرد در ابتدا باخت به سمت تمام قدرت هایی می کند که نه او و نه مردان، زنان و کودکان کشورش را نمی خواهند. .
بیشتر فیلم حول محور شروع های کاذب او ساخته شده است، که به نوبه خود به مخاطب فرصت های زیادی برای دیدن نوع استقامت زنانه کابرینی در صحنه فوق با شهردار می دهد. در حالی که گاهی اوقات با مجموعه رنگارنگ حامیان کابرینی، مانند یک کشیش محلی مهربان به نام پدر مورلی (Gaimpiero Judica)، یک یتیم زودرس و یک فاحشه با بازی رومانا ماگیورا ورگانو، «کابرینی» نیز نمی تواند از طعم تکراری فرار کند. به این فراز و نشیب های بی پایان، در طول یک زمان اجرا که التماس به سفت شدن است.

با این حال، مونته‌ورده، همراه با فیلمبردارش، گورکا گونز آندرئو، ارزش حضور در بخش بصری را دارد. تعداد بی‌شماری از ترکیب‌بندی‌های زیبا و نورپردازی‌های باشکوه کلاسیک در سرتاسر «کابرینی» وجود دارد که تیرهایی از نور و سایه‌ها را از میان پنجره‌های کف تا سقف نیویورک پرتاب می‌کند و به ما نوعی قطعه‌ی دوره‌ای وسط و صفحه‌نمایش بزرگ را می‌دهد که قبلاً صفحه‌های تئاتر ما را اشغال می‌کرد. به طور منظم فقط چند دهه پیش. این روزها، امثال «کابرینی» صرفاً به دلیل تعهد به یک پالت سینمایی مجلل و، خوب، شبیه به یک فیلم، شایسته ستایش هستند. به ویژه یک سکانس، زمانی که گروهی از بچه‌ها آواز وردی «Va, pensiero» را برای یک خواننده مشهور اپرا ایتالیایی می‌خوانند تا از او حمایت کنند، نشان‌دهنده‌ی آن نوع طعم فیلم در گذشته است.
اگر نام آلخاندرو مونته‌ورده در گوش شما آشناست، احتمالاً به دلیل موفقیت در باکس آفیس پوچ و بسیار بحث برانگیز سال گذشته «صدای آزادی» است. خوشبختانه، «کابرینی» با جنجال بر سر نامش وارد نمی شود. درعوض، فروتنانه بینندگان معاصر خود را به چالش می‌کشد تا از خود بپرسند که می‌خواهند در چه نوع شهر، کشور یا جهانی زندگی کنند – آن‌هایی که برگزیده‌ای را ترجیح می‌دهند و همه را پشت سر می‌گذارند، یا آن‌هایی که بر پایه ارزش‌های برابری واقعی بنا شده‌اند؟ کابرینی و خواهرانش شدیداً به دومی اعتقاد داشتند، و چیزی را ساختند که باید به همان اندازه که راکفلرها یا واندربیلت‌های جهان انجام داده‌اند (به تعبیر روزنامه‌نگاری که کارشان را در حمایت به تصویر می‌کشد) به یادگار بماند. «کابرینی» به هیچ وجه یک فیلم کامل نیست، بلکه فیلمی لعنتی با وقار است که تلاش‌های کمتر شناخته شده این زنان بی‌باک را ارج می‌نهد.

  • رضا احدی
  • ۰
  • ۰

دیزنی با سریال شوگان سری محدود FX، Shōgun، موفقیت جدیدی در فتح جهان در دست دارد. حماسه فئودال ژاپن با بازی هیرویوکی سانادا تبدیل به بزرگترین پخش جریانی FX شده است و فصل دوم The Bear را پس از جمع آوری 9 میلیون بازدید استریمینگ در سراسر جهان در شش روز اول پخش در Hulu، Disney+ و Star+، کاهش داد و همه اینها در حالی که نظرات درخشانی را از منتقدان دریافت کرد. به خاطر تصویری خیره کننده و دقیق از فرهنگ و جهانش. با این حال، ممکن است فصل دوم علیرغم ستایش جهانی چه در ایالت و چه در خارج از کشور، در کار نباشد. جاستین مارکس و ریچل کوندو، خالقان سریال در مصاحبه اخیر به هالیوود ریپورتر گفتند که داستان را با پخش ده قسمتی آن به پایان طبیعی رساندند. اقتباس از رمان جیمز کلاول به همین نام یک کار بزرگ برای تیم شوگان بود. با بودجه هنگفتی، وظیفه آن را داشت که نه تنها مطابق با اقتباس مینی سریال اصلی که در سال 1980 منتشر شد، که بیش از یک چهارم خانواده های آمریکایی در حین پخش آن را تنظیم می کردند، فراتر رود. این سریال تقریباً ده سال طول کشید تا سرانجام با سوار شدن مارکس و کوندو در سال 2018 و انجام کارهای سنگین در هنگام ایجاد نقشه ای برای دنیای تاریخی دقیق آنها، جان گرفت. پس از صرف زمان زیادی برای کار با سانادا و خدمه برای اطمینان از درست بودن همه چیز تا کوچکترین جزئیات و بازگرداندن رمان کلاول به زندگی، آنها احساس می کنند بهتر است همه چیز را از جایی که رمان پایان می دهد به پایان برسانند. "شاید شما به عنوان والدین با این موضوع ارتباط برقرار کنید. این احساس بسیار شبیه والدین است، جایی که شما در شستن شیشه شیرها یا همه چیزهای دیگری که نوزادان به آن نیاز دارند واقعاً خوب می شوید و سپس ناگهان آنها به هیچ یک از آنها نیاز ندارند. این دیگر،" کوندو گفت. "و شما می گویید: "اوه، من در آن خیلی خوب شدم." نمایش های محدودی بیش از یک فصل قبل از آن تمدید شده اند - برای مثال نیلوفر سفید - اما مارکس تاکید کرد که شوگان با توجه به اینکه در حال حاضر پایان رضایت بخشی دارد متفاوت است. در چشم آنها با کتاب با این حال، آنها امیدوارند که کار پرزحمت آنها در بازسازی ژاپن قرن هفدهم بتواند در پروژه های دیگر مورد استفاده قرار گیرد: ما داستان را به انتهای کتاب بردیم و در پایان آن جمله نقطه گذاشتیم. ما عاشق پایان کتاب هستیم؛ این یکی از دلایلی بود که هر دوی ما می‌دانستیم می‌خواهیم آن را انجام دهیم - و دقیقاً به پایان رسیدیم. آن مکان. و من در گذشته با نمایش هایی مانند این در این مهمانی شرکت کرده ام، جایی که شما یک کارخانه کامل می سازید، و فقط 10 ماشین را پمپاژ می کند و مغازه را می بندد. یک کتابچه راهنمای تقریباً 900 صفحه ای برای نحوه انجام این نمایش - تقریباً به اندازه خود کتاب شوگان. تمام این دانش زیرساختی در آن گنجانده شده است. فقط امیدوارم شخص دیگری - شاید یک دوست - به یک آغازگر تولیدی در ژاپن فئودال نیاز داشته باشد. در یک نقطه، بنابراین من می توانم اینگونه بگویم، "بفرمایید، از این کتاب استفاده کنید. این به شما 11 ماه صرفه جویی می کند." "Shōgun" درباره چیست؟ مارکس اگر فکر کند ایده ای وجود دارد به طور کامل درهای فصل 2 را نمی بندد، اما اگر این اتفاق بیفتد، به این زودی ها نخواهد بود. او خاطرنشان می‌کند که پیشرفت احتمالاً در اپیزودهای جدید در شرایط عادی با سرعت کامل پیش می‌رود، اما شوگان اینطور طراحی نشده است: "اوه، این فقط بدن ما حرف می‌زند. مثلاً، آیا می‌خواهی بچه دیگری داشته باشی؟ نه مانند یک سریال تلویزیونی معمولی، که اگر در چنین موقعیتی قرار داشتیم که آن را تبلیغ می‌کردیم، نه فقط در اتاق نویسندگان بودیم، بلکه تا به حال در فصل دوم فیلمبرداری بودیم." شوگون دو مرد را دنبال می کند، لرد یوشی توراناگا (سانادا) و جان بلکثورن (کازمو جارویس) که مسیرهایشان پس از سقوط کشتی دومی از اروپا در سواحل ژاپن به هم می رسد. تنها امید توراناگا که توسط دشمنان سیاسی احاطه شده و برای جان خود می جنگد، ممکن است به کشتی و سرنشینان آن باشد، که می توانند به رهبر در جنگ قدرت آینده کمک کنند. برای بلکثورن، فرهنگ بسیار متفاوت باعث ایجاد تغییر در درون او می‌شود، زیرا متوجه می‌شود که نقش او در درگیری حماسی چقدر کوچک است. ملحق به این جفت به عنوان نیروی محرکه دیگر در این داستان، لیدی ماریکو (آنا ساوای) است، زنی با سابقه خانوادگی بدنام، اما جاه طلبی و تخصص کافی برای ایفای نقش اصلی در شکل دادن به آینده.

  • رضا احدی
  • ۰
  • ۰

سریال افعی تهران، مجموعه جدید نمایش خانگی در ژانر درام و اجتماعی است که به زودی از پلتفرم فیلم نت پخش خواهد شد.سریال افعی تهران اولین حضور پیمان معادی در سریال نمایش خانگی به کارگردانی سامام مقدم، تهیه کنندگی جواد فرحانی با نقش آفرینی جمعی از ستارگان سینماست. سحر دولتشاهی، پژمان جمشیدی و هومن سیدی هم در سریال افعی تهران حضور دارند. گفته شده بازیگرانی مثل گلزار و مهران مدیری هم به عنوان مهمان در سریال افعی تهران حضور دارند.

خلاصه داستان سریال افعی تهران
افعی تهران سریالی است که ماجراهای یک کارگردان سینما را به تصویر می کشد که درگیر پرونده قتلی می‌شود. نویسندگی فیلمنامه «افعی تهران» را پیمان معادی و پویا مهدوی زاده برعهده داشته‌اند.

زمان پخش سریال افعی تهران مشخص نیست اما به نظر می رسد که این سریال به طور اختصاصی از پلتفرم فیلم‌نت، چهارشنبه ها، ساعت 8 صبح از نیمه نخست اسپندماه 1402 پخش خواهد شد.

  • رضا احدی
  • ۰
  • ۰

کارگردان کیم هی جین از نام من لوه کیوان است که در مورد صحنه صمیمی بین سونگ جونگ کی و چوی سونگ یون صحبت کرد.

نام من لوه کیوان است که در 1 مارس در نتفلیکس منتشر شد، داستان فراری از کره شمالی، کیوان (با بازی سونگ جونگ کی) را روایت می کند که با چسبیدن به آخرین امید زندگی خود به بلژیک می رسد و ماری (چوی سونگ یون) زنی که دلیل زندگی خود را از دست داده است.
سونگ جونگ کی برای این نقش با چالش یادگیری لهجه کره شمالی روبرو شد. کارگردان کیم هی کین توضیح می دهد: «ما با یک مربی گویش همکاری کردیم. من و جونگ کی، معلم، بحث های زیادی داشتیم. ما سطرها را با صدای بلند خواندیم و با لهجه‌های مختلف منطقه‌ای آزمایش کردیم تا گویش مناسب را پیدا کنیم.»
کارگردان کیم در نهایت گویش جاکانگ را انتخاب کرد. او می‌گوید: «من کیوان را شخصیتی باوقار تصور می‌کردم. من می‌خواستم لهجه‌ای پیدا کنم که در رسانه‌ها بیش از حد مورد استفاده قرار نگرفته باشد، تا شخصیت تازه و منحصربه‌فرد احساس شود. بنابراین، من به دنبال لهجه‌ای که زیبا به نظر می‌رسد، جست‌وجو کردم و در نهایت در مورد جاکانگ تصمیم گرفتم.
از زمان اکران، این فیلم با انتقادهایی در مورد گنجاندن داستان عشق بین کیوان و ماری مواجه شده است، زیرا در رمان اصلی وجود ندارد. کارگردان در این باره توضیح می دهد: «کیوان خود را در سرزمینی بیگانه می بیند که پس از مرگ مادرش کلمه ای را نمی فهمد. او آنجا ساکن می شود اما در نهایت تصمیم به ترک می گیرد. احساس می‌کردم که «عشق» می‌تواند تنها دلیل پشت چنین انتخاب به ظاهر غیرمنطقی باشد.»
این فیلم دارای رتبه R است و دارای صحنه های صمیمی بین کیوان و ماری است. کارگردان کیم توضیح می‌دهد: «فیلمنامه اولیه حاوی محتوای واضح‌تری بود. با این حال، هدف من این بود که صحنه را بدون ایجاد اختلال در جریان فیلم بگنجانم.» او در پایان می‌گوید: «به اعتقاد من صمیمیت در فیلم متعادل و به خوبی در داستان ادغام شده است.»

  • رضا احدی
  • ۰
  • ۰

از دهه 1970، استیون کینگ به لطف بیش از 75 کتاب، تعدادی از نمادین ترین هیولاهای تاریخ ترسناک را خلق کرده است. اگر از خون آشام ها می ترسید، Salem's Lot مطمئناً کابوس های شما را تحت الشعاع قرار خواهد داد. اگر گرگینه ها به شما لرز می دهند، Cycle of the Werewolf را بررسی کنید. کینگ از درخشش تا بدبختی، به وفور درباره روان‌پریشان ترسناک نوشته است، خواه تحت تسخیر ماوراء طبیعی باشند یا دیوانه. در سال 1986، استیون کینگ رمانی نوشت که هر چیزی را که ما از آن می ترسیم برداشت و آن را به یک شرور وحشتناک با It ترکیب کرد. مسلماً معروف‌ترین رمان او، و با مینی‌سریال‌های موفق و اقتباس‌های فیلم بلند، با داشتن شخصیت‌های عالی موفق می‌شود. اما هیچ کدام بدون آنتاگونیستی کار نمی کند که می تواند به هر چیزی تبدیل شود که شما از آن می ترسید. به همین دلیل، موجود در It هیولای کامل است، اما ترسناک ترین شکل آن، دلقک پنی وایز است. این انتخاب ساده اما موثر، ریشه در چندین تجربه برای کینگ پیدا کرد، از ترس و وحشت دوران کودکی گرفته تا یک غذای آماده و یک هواپیما سواری سرنوشت‌ساز.

چه چیزی Pennywise را در «فیلم آن» تا این حد وحشتناک می کند؟
اکثر هیولاها هیولا هستند زیرا شبیه آنها هستند. اگر ما یک دیوانه قمه دار را در جنگل ببینیم که ماسک هاکی به تن دارد، فرار می کنیم. اگر قرار باشد با یک خون آشام یا گرگینه واقعی روبرو شویم، مغز ما به طور خودکار به ما می گوید که قبل از اینکه از هم جدا شویم، از آنجا خارج شویم.

دلقک ها ترس عجیبی هستند، زیرا آنها بی ضرر هستند، نوعی سرگرمی در دوران کودکی که برای ایجاد شادی طراحی شده است. دلقک ها لبخند می زنند و ترفندهای جادویی انجام می دهند، همه برای اینکه بچه ها لبخند بزنند و بخندند. از چه چیزی باید در مورد آن ترسید؟ با این حال، بسیاری از ما واقعاً از دلقک ها وحشت داریم، به طوری که این یک فوبیا با نامی به نام coulrophobia است. طبق مطالعه ای که در سال 2023 توسط ساینتیفیک امریکن انجام شد، 53 درصد از پاسخ دهندگان اعتراف کردند که از دلقک ها می ترسند. منشأ این ترس از حالات صورت اغراق آمیز دلقک است، که مغز ما به ما می گوید یک ژست تهدیدآمیز است، آرایش سفید و قرمز، که ما را به یاد مرگ و خون می اندازد، و این که چگونه این آرایش باعث می شود فرد پشت آن ناپدید شود. دلقک چیزی غیر انسانی مغز ما نمی تواند به درستی این اعوجاج را پردازش کند، شبیه به این که چرا ما همان ترس از عروسک ها را داریم.
حتی استیون کینگ از دلقک ها می ترسد
استیون کینگ همیشه می دانست که چه چیزی ما را می ترساند، زیرا او را نیز می ترساند. کینگ در مصاحبه ای با یاهو در سال 2017 آن را به سادگی بیان کرد:

دلقک‌ها ترسناک هستند. هیچ راهی برای دور زدن آن وجود ندارد. دلقک‌ها می‌توانند هر چقدر که می‌خواهند عصبانی باشند، و این حق آنهاست - آنها دلقک هستند!

کینگ در ادامه توضیح داد که اگر او یک بچه بیمار در بیمارستان بود و یک دلقک به اتاقش می آمد تا او را تشویق کند، تا حد مرگ می ترسید. بچه ها از دلقک ها می ترسند. اگر بزرگسالان این ترس را دارند، تصور کنید که چقدر برای کودکی وحشتناک است که مغزش هنوز در حال یادگیری است و محیط اطراف خود را به خوبی بزرگسالان درک نمی کند. یک بزرگ‌تر می‌داند که ترسش از دلقک‌ها احمقانه است، که این فرد سفید چهره قصد حمله به آنها را ندارد، اما ممکن است یک کودک واقعاً فکر کند که یک دلقک به آنها صدمه می‌زند.
در طول یک رویداد در سال 2013 با نیکول شرودر، کینگ توضیح داد که Pennywise در It چگونه به وجود آمد. او بحث کرد که می‌خواهد کتابی بنویسد که تمام هیولاهای کلاسیک در آن باشد، اما تصمیم گرفت که یک موجود آنقدر ترسناک می‌خواهد که فقط برای تماشای آن فریاد بزنی. کینگ گفت: "بنابراین با خودم فکر کردم، چه چیزی کودکان را بیش از هر چیز دیگری در جهان می ترساند؟" و پاسخ "دلقک ها" بود." در سال 2005 در یک حضور در Late Night با Conan O'Brien، کینگ از ترسی که بچه ها از دیدن دلقک ها در سیرک دارند صحبت کرد و گفت: "صورت های آنها سفید مرده بود، دهان آنها قرمز بود. انگار پر از خون بودند، همگی جیغ می زنند، چشمانشان بزرگ است. چه چیزی را دوست ندارد؟»
هواپیما سواری با رونالد مک دونالد به استیون کینگ تضاد دلقک ها را نشان داد
این روزها به ندرت می توان یک دلقک محبوب را به عنوان یک سرگرمی غیر ترسناک دید. می‌توانید از استفن کینگ برای این کار تشکر کنید، زیرا خلقت نویسنده Pennywise هر چیزی را که حتی از راه دور در مورد دلقک‌ها سرگرم‌کننده بود، خراب کرد. با این حال، چندین دهه پیش، در دهه 70 و 80، دلقک ها تجارت بزرگی انجام می دادند. بوزو دلقک روزی روزگاری روی میلیون ها صفحه تلویزیون بود و بچه ها را به جای جیغ زدن به خنده می انداخت. نگاهی به او بیندازید و می توانید نسخه های تیم کوری و بیل اسکارسگارد از Pennywise را ببینید. همان‌قدر که بوزو دلقک می‌تواند ناخواسته ترسناک باشد، کینگ الهام‌بخش پنی‌وایز را در یک دلقک جریان اصلی‌تر و حتی کمتر تهدیدآمیزتر، رونالد مک‌دونالد - سخنگوی مک‌دونالد، پیدا کرد. متأسفانه، بچه‌های امروزی نمی‌بینند که رونالد مک‌دونالد تلاش می‌کند به آنها همبرگر بفروشد، اما برای افراد در سن خاص، او به اندازه میکی موس محبوب بود.

کینگ در سال 2005 در برنامه Late Night با کانن اوبراین، در مورد حضور در یک تور طولانی برای یکی از اولین کتاب‌هایش صحبت کرد. در حالی که او در هواپیما نشسته بود، چه کسی باید سوار شود، مگر مردی که لباس رونالد مک دونالد را بر تن کرده بود. سپس دلقک درست در کنار کینگ نشست و به محض اینکه چراغ «سیگار ممنوع» خاموش شد، رونالد مک دونالد سیگاری روشن کرد. شاه گفت:

"و او یک جین و تونیک به مهماندار سفارش می دهد. او آنجا نشسته است و یک جین و تونیک می نوشد و یک کنت می کشد و من تنها چیزی را که می توانم به آن فکر کنم می گویم: "از کجا آمده ای؟" او می‌گوید: «مک‌دونالد لند». کینگ فکر کرد که آن مرد عجیب است و از او پرسید که واقعاً از کجا آمده است، اما متوجه شد که مکانی واقعی به نام مک‌دونالد لند وجود دارد و رونالد آنجا بود تا یک رستوران جدید باز کند. نویسنده آن را یک لحظه سورئال نامید، و باید چنین می شد - حتی برای او. دلقک ها به دلیل تضاد بین آنچه ما می بینیم و نحوه پردازش آن ترسناک هستند. آنها لبخند می زنند و می خندند، اما ما آن را تهدید آمیز تعبیر می کنیم. آنها دهان خود را قرمز رنگ می کنند تا لبخندشان بزرگتر به نظر برسد، اما ما خون می بینیم. چهره هایشان را سفید رنگ می کنند تا جلوه بیشتری پیدا کنند، اما ما مرگ را می بینیم. و گاهی اوقات، با تجهیزات کامل، فقط یک جین تونیک در هواپیما می نوشند و می گویند که اهل مک دونالد لند هستند. حالا این ترسناک است.

  • رضا احدی
  • ۰
  • ۰

چهره های محبوب The Heirs پس از 11 سال دوباره به هم پیوستند. پارک شین هی، که پس از 3 سال به درام باز می گردد، و پارک هیونگ سیک، که به طور مداوم در درام فعال بوده، برای کمدی رمانتیک Doctor Slump با هم همکاری کرده اند. این درام توسط بک سان وو نوشته شده است که درام های محبوب «هم اتاقی من یک گومیهو است» و «چه مشکلی دارد با وزیر کیم» نوشته شده است و او هیون جونگ کارگردانی درام های «پری وزنه برداری کیم بوک جو» و «درباره مرا در خاطراتت را پیدا کن». .

نام ها نئول (پارک شین هی) آنقدر عاشق مطالعه است که تمام وقت آزاد خود را صرف مطالعه می کند. او یک دانش آموز برتر است و در کل مدرسه خود رتبه اول و حتی در بین دانش آموزان برتر کشور را دارد. ها نئول برای حضور در کالج از بوسان به سئول نقل مکان می کند و در آنجا با یئو جونگ وو (پارک هیونگ سیک) آشنا می شود. جئونگ وو دانش آموز با استعدادی است که هم در زمینه تحصیلی و هم در ورزش عالی است و به راحتی رتبه خود را به عنوان رتبه اول در مدرسه خود حفظ می کند. با این حال، ورود هانول برای اولین بار موقعیت او را به چالش می کشد و او شروع به دیدن او به عنوان یک رقیب می کند. این دو نفر هر روز با یکدیگر رقابت می کنند و هر دو قصد دارند وارد دانشکده پزشکی شوند. با این حال، آنها در نهایت مسیرهای متفاوتی را در پیش می گیرند. جونگ وو یک جراح پلاستیک موفق می شود، در حالی که ها نئول متخصص بیهوشی در یک بیمارستان بزرگ می شود. با این حال، برنامه شلوغ هانول و عدم استراحت در نهایت منجر به فرسودگی شغلی می شود و او چاره ای جز ترک شغلش باقی نمی ماند. از طرف دیگر، جونگ وو، زمانی که بیمار در حین عمل جراحی به دلیل یک حادثه مرموز پزشکی جان خود را از دست می دهد، همه چیز را در یک لحظه از دست می دهد. در حالی که این دو پزشک بدترین رکود زندگی خود را پشت سر می گذارند، جونگ وو به اتاق زیر شیروانی خانه هانول نقل مکان می کند و آنها پس از 14 سال دوباره به هم می رسند.

این درام به طور پیوسته رتبه بندی بینندگان رو به افزایش را ثبت می کند و همچنین در کشورهای مختلف از جمله کره در نتفلیکس وارد رتبه بندی شده است. یکی از نکات کلیدی که توجه بینندگان را به خود جلب می کند، رابطه عاشقانه ها نئول و جونگ وو است. هانول هر روز به شدت زندگی می کند و انتظارات خانواده اش را به تنهایی تحمل می کند زیرا وضعیت مالی خانواده اش در مشکل است و پدرش بیمار شده است. از طرف دیگر، جونگ وو در خانواده‌ای پزشک ثروتمند بزرگ شد، اما تا حد زیادی مورد غفلت قرار گرفت. اگرچه این دو در محیط های بسیار متفاوتی بزرگ شده اند، اما شباهت های زیادی نیز دارند. در حالی که رکود خود را پشت سر می گذارند، متوجه می شوند که آنچه واقعاً به آن نیاز دارند، سخنان دلپذیری از سوی کسی است که به آنها اعتقاد دارد، با آنها همدردی می کند و از انتخاب های آنها حمایت می کند. از این طریق، آنها با کمبودهای یکدیگر آشنا می شوند و به یکدیگر نزدیک می شوند و شکاف هایی را که هیچ کس دیگری پر نکرده است، پر می کنند.
بازی های بازیگران به رابطه در حال توسعه ها نئول و جونگ وو عمق می بخشد. پارک هیونگ سیک به طور یکپارچه از لحظات مسخره و بازیگوش به صحنه های آسیب پذیری آرام تغییر می کند. پارک شین هی به طور متقاعدکننده ای خستگی ناشی از شرایط سخت شخصیتش را به تصویر می کشد. آنها با هم یک انرژی جوان و راحت ایجاد می کنند که گویی به دوران مدرسه خود بازگشته اند و این به آرامی به فضایی گرم و محبت آمیز تبدیل می شود که به طرز جذابی شیمی عاشقانه بین دو شخصیت را به تصویر می کشد.
داستان سرایی درام یکی دیگر از عناصر جذاب است. از راه‌حل‌های قابل پیش‌بینی و سریع که در آن موقعیت‌های ناامیدکننده کنار هم قرار می‌گیرند تا به یکباره به طور چشمگیری حل شوند، اجتناب می‌کند. درعوض، داستان با لحظاتی از ریزه‌جذاب پیش می‌رود، مانند لگد زدن هانول به پروفسور استثمارگر و ترک شغلش، یا اینکه جونگ وو به طرز ماهرانه‌ای عمه‌ی خود را به جای او نشان می‌دهد. با این حال، درام از نشان دادن این که اینها اصلاحات موقتی هستند ابایی ندارد. به کاوش عمیق‌تر می‌پردازد، و به آرامی مشکلات واقعی را که در زندگی روزمره آنها وجود دارد، آشکار می‌کند. این سرعت اندازه گیری شده، نه با عجله و نه کشش، واقعاً چشمگیر است.

این درام با ده اپیزود، لحظه ای مهم را برای هانول و جونگ وو به ارمغان آورده است. پس از یک جدایی کوتاه، آنها احساسات خود را با یک بوسه صمیمانه تایید کردند. با این حال، هر دو با مبارزات داخلی روبرو هستند. هانول نگران این است که باری برای جونگ وو باشد و تصمیم می گیرد درد او را به تنهایی تحمل کند، در حالی که جونگ وو در مواجهه با علائم PTSD خود تردید دارد، زیرا می ترسد برای هانول قابل اعتماد نباشد. همانطور که شش قسمت باقیمانده باز می شود، انتظار برای سفر آنها بیشتر می شود. حتی اگر همه مشکلات آنها کاملاً در یک کمان گره خورده باشد، ما نمی توانیم شادی آنها را ریشه یابی کنیم. (7/10)

 

  • رضا احدی