شاید لازم باشد برای این کمدی اکشن غولپیکر لبخند دلپذیر خود را محکم ببندید - نه بی شباهت به پوزخندهای شایان ستایش روی چهره بازیگران زن و مرد آن، رایان گاسلینگ و امیلی بلانت، که نقش بدلکار جسور فیلم و کارگردان سختگیر را بازی میکنند. او عاشق است این یک تابستان مسخره است که از جمعیت خوشایندتر است (و شما هرگز نمی توانید تعداد زیادی از آن ها را داشته باشید) که بسیار دور از حالت طنزآمیزتر و طنز آمیز فیلم مرد بدلکار ریچارد راش در سال 1980 است، که در آن یک فراری از ویتنامی در لوکیشن فیلم پنهان می شود. ، انجام بدلکاری های خطرناک در ازای ناشناس ماندن. در واقع، این یکی از یک برنامه تلویزیونی دهه 1980 الهام گرفته شده است، همچنین به نام The Fall Guy، درباره یک بدلکار با حرفه ای موازی به عنوان یک شکارچی فضل - با بازی لی میجرز، افسانه ای که در اینجا یک فیلم کوتاه به زبان می آورد. گاسلینگ نقش استاد بدلکار کارکشته کولت سیورز را بازی میکند، که از هیچ گونه چالش فیزیکی نمیترسد، تام رایدر (آرون تیلور-جانسون)، که به طرز فجیعی ادعا میکند که تمام بدلکاریهای خودش را انجام میدهد، بهطور خودپسندی دو برابر میشود. کلت با جودی مورنو (بلانت) اپراتور دوربین زیبا و با استعداد رابطه پرشور دارد، اما هنگامی که درگیر یک شیرین کاری فاجعه بار و ناموفق می شود، شرم او را غرق می کند و فکر می کند که تصادف تقصیر او بوده است زیرا شیفتگی او به جودی مجبورش کرد چشمش را از توپ بردارد.
کلت با دلسوزی به خود در حین بازپروری فیزیکی از دید ناپدید می شود و تمام تماس خود را با جودی که به شدت آسیب دیده است قطع می کند. اما پس از آن گیل (هانا وادینگهام) تهیهکننده سرسخت او را متقاعد میکند که برای کار بر روی اولین فیلم جودی بهعنوان کارگردان، یک حماسه علمی تخیلی با بازی رایدر در نقش یک گاوچران فضایی که لهجه تگزاسی افتضاحی را انجام میدهد، برگردد. گیل ادعا می کند که جودی خودش او را می خواست - اما او و رایدر ناگفتنی نقشه های شیطانی خود را در ذهن دارند. هنگامی که مقدمه در ربع اول یک ساعت مشخص می شود، بقیه فیلم به یک ماجراجویی طولانی و اساساً بدون داستان از تصادفات، ضربه ها، پرش ها، مشت ها و PAE ها (انفجارهای اقدام بی هدف) اختصاص می یابد. این فیلمی است که بدلکاریهای خودش - و این واقعیت که دوبلورهای بدلکاری مورد نیاز است - نوعی فراز متنی به این داستان میبخشد، اگرچه فیلمنامه به دنیای جدید هوش مصنوعی دلیرانه اشاره دارد که در آن میتوان از دیپفیک نیز استفاده کرد تا ظاهری شبیه به آن پیدا کند. ستاره واقعاً کارهای خطرناکی انجام می دهد. فیلمهای موقعیت مکانی روی فهرست اعتباری نهایی بهطور اجمالی مشخص میکند که تعدادی بدلکار واقعی مورد نیاز است، اما نمیتواند به این قهرمانان گمنام وضعیت واقعی ستارهدار بدهد.
گاسلینگ و بلانت رابطه خوبی با هم دارند: لحظه ای شیرین و ظاهراً بداهه وجود دارد که کلاه جودی در باد از تیغه های هلیکوپتر در وسط صحنه دیالوگ بیرون می زند و او باید آن را به جای خود بازگرداند. اما این بیشتر در مورد "بنگ بنگ" است تا "بوسه". بزرگترین خنده از جمله ای در مورد جانی دپ و امبر هرد می آید، و ما می توانستیم با چند گپ خوب دیگر این کار را انجام دهیم.