وقتی ریدلی اسکات «پرومته» و «بیگانه: پیمان» را منتشر کرد، انتقاد اصلی که علیه آنها وارد شد اساساً به این خلاصه شد که آنها همان نوع هیجانهای علمی تخیلی را ارائه نکردند که «بیگانه» و «بیگانهها»، دو تا از این فیلمها. محبوب ترین فیلم های تمام دوران هرکسی که از آن فیلمها بدش میآید، زیرا آنها فلسفه زیادی دارند و تف بیگانه اسیدی کافی ندارند، با فیلم «بیگانه: رومولوس» فده آلوارز راضی میشوند، فیلمی با تعداد زیادی تماس برای کل مجموعه (حتی هم فیلم «بیگانه ۳» فینچر و هم فیلم ویلیام گیبسون. فیلمنامه تولید نشده برای آن فیلم، مانند پیش درآمدها، در اینجا پژواک دارد) که گاهی اوقات احساس می کنند وزن اضافی روی این سفینه فضایی فیلم دارند. خوشبختانه، مهارت آلوارز در سرعت و استفاده از صحنه، در کنار عشق آشکار او به این سریال، «رومولوس» را سرپا نگه می دارد. سرگرم کننده، پرتنش و لزج است. همچنین آنقدر جاه طلبانه نیست که برخی از فیلم های این مجموعه شکست خورده اند. ما نمی توانیم همه چیز را داشته باشیم.
یک حس قطعی وجود دارد که آلوارز به اصول اولیه فیلم اول اسکات برمی گردد (که چیز خوبی است). یک بار دیگر، ما با خدمه ای از کارگران یقه آبی بین ستاره ای آشنا می شویم که توسط قهرمانی رهبری می شود که می دانیم مجبور خواهد شد رگه هایی از شجاعت را در وجود خود بیابد که نمی دانسته است. در این مورد، باران کارادین (کیلی اسپانی از «جنگ داخلی»)، زنی است که معتقد است به حد نصاب ساعت خود در معدنی در سیارهای که هرگز آفتاب نمیتابد، رسیده است، اما متوجه میشود که تیرک دروازهها جابجا شدهاند و او تقریباً یک دهه دیگر نمی توان از آن خلاص شد. در حالی که با دوستانش برای آینده کشته شده اش سوگواری می کند، متوجه می شود که آنها نقشه ای برای حمله به ایستگاه فضایی دارند که در بالای سیاره شناور کشف کرده اند. سوار شوید، غلاف های کریو مورد نیاز برای سفر را بردارید و در یک کهکشان جدید بیدار شوید. چه چیزی می تواند اشتباه باشد؟ Weyland-Yutani همیشه پاسخ بدی به این سوال دارد.
باران در این سفر با اندی (دیوید جانسون از «راه چاودار»)، مصنوعی که هدفش مراقبت از باران مانند یک برادر است، از نزدیک همراه میشود، و او نیز برعکس از او مراقبت میکند. بسیاری از فیلمهای «بیگانه» از اندروید برای پرسیدن برخی از خنگترین سؤالات اخلاقی خود استفاده کردهاند، و این مورد دوباره در اینجا در تعدادی از پیچشها وجود دارد که انتخابهای اندی - آنهایی که باید با برنامهنویسی بهجای احساسات انسانی هدایت شوند- را به سمت برخی سوق میدهد. از جالب ترین های فیلم بدون اینکه چیزی خراب شود، هدف اندی با رسیدن خدمه به ایستگاه فضایی تغییر می کند و همه متوجه می شوند که تنها نیستند. Archie Renaux، Isabela Merced، Spike Fearn، و Aileen Wu در نقش سایر مسافرانی بازی میکنند که میآموزند Facehugger راه سختی است.
با اجتناب از روایتهای پیچیده پیش درآمدها، «رومولوس» یک طرح تقریباً جذاب و مستقیم دارد: پنج نفر و یک مصنوعی راه خود را در ایستگاه فضایی با چند ماشین کشتار واقعاً عالی پیدا میکنند و باید برای فرار بجنگند. این در مورد آن است. طرح نازک این امکان را به آلوارز و نویسنده همکار رودو سایاگوس می دهد تا بر ساختن جهان و صحنه های صحنه تمرکز کنند. طراحی تولید در اینجا توسط نعمان مارشال (که در «شوالیه تاریکی» و «پرستیژ» کار کرد) یکی از بهترینهای یک فیلم علمی تخیلی بلاک باستر در مدت زمان بسیار طولانی است. مانند نسخه اصلی، این حس وجود دارد که فضایی که این شخصیتها اشغال میکنند، یک مجموعه استریل نیست، بلکه مکانی است که قبلاً در آن زندگی کرده و مرده است. اغراق کردن اهمیت آن در فیلمی مانند این سخت است. وقتی احساس می کنیم که مردم در معرض خطر در مکان های واقعی و سه بعدی با تاریخچه خودشان هستند، می توانیم احساس کنیم که مصیبت آنها نیز واقعی است. آلوارز و تیمش صحنهای خارقالعاده را روی رومولوس و رموس، دو نیمه ایستگاه فضایی که تقریباً تمام این فیلم در آن اتفاق میافتد، خلق کردهاند. این فیلم به خوبی فیلم اول کلاستروفوبیک نیست، اما به اندازه کافی نزدیک است، و نشان می دهد که آلوارز چقدر درک می کند که چرا آن فیلم همچنان یک شاهکار است.
او همچنین می داند که چگونه یک سکانس را روی صحنه ببرد. در اینجا انتخاب یک مورد دلخواه سخت است، چه در راهروی که با ارتشی از فیس هاگرها اجرا می شود، چه سکانس های آسانسوری که به طرز خیره کننده ای ساخته شده اند، یا صحنه های پایانی دلخراشی که احتمالاً تفرقه انگیزترین جنبه این فیلم هستند. (برای من، "پیچش دیوانه"، بدون خراب شدن، در میراث سریالی قرار می گیرد که همیشه عناصر ترسناک بدن را در خود جای داده است، و ای کاش فیلم قبل از پانزده دقیقه پایانی بیشتر از این نوع نوسانات بزرگ را می گرفت. جیک رابرتز تدوینگر («جهنم یا آب بالا») در اینجا نیز کار خارقالعادهای انجام میدهد، دقیقاً میداند چگونه این فیلم را برای تقویت تنش قطع کند، و گالو اولیوارس، فیلمبردار، به تصاویر گذشته این مجموعه ادای احترام میکند و در عین حال به فیلم عرق میدهد. ، پالت بصری تاریک و پیشگویی از خودش.
عملکرد همیشه یکی از جنبه های اساسی این مجموعه بوده است، چه سیگورنی ویور یا مایکل فاسبندر، و اسپانی و جانسون می درخشند. ستاره "پریسیلا" چرخشی بسیار فیزیکی ایجاد می کند و به ما امکان می دهد وحشت باران را به روش های ظریف احساس کنیم. او هرگز به هیستریونیک متوسل نمی شود و باران را مانند فردی بازی می کند که قبلاً مجبور شده است "کار را انجام دهد" و امروز دوباره این کار را انجام خواهد داد. در حالی که احتمالاً آثار اسپانی دست کم گرفته میشود، مردم تقریباً مطمئناً به چرخش عالی جانسون پاسخ خواهند داد، بازیگری که میداند چگونه از چهره رسا خود برای حداکثر تأثیر استفاده کند. باز هم، اندی قابلتوجهترین قوس را در اینجا دارد، و جانسون هر نوبت را در آن میخکوب میکند.
با تمام این قطعات عالی از پازل «رومولوس»، ناامیدکننده است که آلوارز و شرکت احساس میکردند باید به چیزی که میتوان آن را سرویس هواداران نامید، با خطوط و تخممرغهای عید پاک که برای فرهنگ ارجاعی اخیر ما بیش از حد محاسبه شده بود، برگردند. یک ارتباط مهم با اولین فیلمی که من آن را خراب نمیکنم، اما تقریباً مطمئناً تا پایان آخر هفته در رسانههای اجتماعی مورد تمسخر قرار خواهد گرفت، یک اشتباه محاسباتی است: کمی CGI بینظیر که بیشتر شبیه یک شخصیت ساخته شده توسط هوش مصنوعی است تا هر چیز لمسی. . در فیلمی که به وضوح برای جلوههای عملی ارزش قائل است، تجربه یک جنبه مرکزی از آن که به وضوح متحرک است، سخت است. هیچ دلیلی برای این وجود ندارد. این کاراکتر میتوانست متفاوت یا حداقل یک انیماترونیک بدون سطحی از درخشش CGI ارائه شود که آن را شبیه چیزی از یک فیلم مو-کاپ رابرت زمکیس میکند.
اولین "بیگانه" به عنوان یک فیلم خانه خالی از سکنه در فضا شناخته می شود. این یک مکان واحد با یک بیگانه به جای یک روح است. در بهترین حالت، «بیگانه: رومولوس» این را میفهمد، و به دنبال تکرار همه موادی است که در این فرمول آزمایش شده زمان وجود دارد. ما میخواهیم به اندازه شخصیتها در یک خانه خالی از سکنه یا در یک سفینه فضایی به دام افتاده باشیم و بدانیم که چگونه میتوانند از کابوسهایی فرار کنند که هر دقیقه بر شدت آن افزوده میشود. و ما بیشتر فیلم را پشت سر می گذاریم. راستش را بخواهید، از نظر کیفیت تولید درجه یک آن چنان هنری به فیلمهای قبلی مرتبط است که فکر میکنم این همان چیزی است که تماسهای آشکار را ناامیدکنندهتر میکند. نیازی نیست که آنها یک فیلم «بیگانه» باشند، شاید حتی فیلمی که مردم برای تقریباً چهار دهه میخواستند.
- ۰۳/۰۵/۳۰