منطقه سینمایی

تازه ترین اخبار سینمای ایران و جهان

منطقه سینمایی

تازه ترین اخبار سینمای ایران و جهان

  • ۰
  • ۰

فیلم “مرد میمونی” (Monkey Man)، به کارگردانی دو پتل، یک فیلم اکشن و دلهره‌آور آمریکایی محصول سال ۲۰۲۴ است. در این فیلم، بازیگرانی همچون دو پتل، شارلتو کوپلی و سوبهیتا دولیپالا نقش‌آفرینی می‌کنند.

 

داستان فیلم درباره یک جنایتکار سابق است که به تازگی از زندان آزاد شده و در هند زندگی می‌کند. او در تلاش است تا خود را با دنیایی از حرص و طمع که ارزش‌های معنوی در حال فرسایش هست، سازگار کند.

 

فیلم “مرد میمونی” نخستین بار در ۱۱ مارس ۲۰۲۴ در جنوب از جنوب غربی به نمایش درآمد و در ۵ آوریل ۲۰۲۴ توسط یونیورسال پیکچرز در ایالات متحده و کانادا اکران شد. این فیلم نقدهای عموماً مثبتی از منتقدان دریافت کرد.

 

مرد میمونی یک داستان پر از اکشن، هیجان و تنش است که با بازیگری دو پتل و توانایی‌های کارگردانی او، به یک تجربه سینمایی جذاب تبدیل شده است.

فیلم “مرد میمونی” داستانی از جنایتکار سابق به نام مارکوس واشینگتن است. مارکوس تازه از زندان آزاد شده و در هند زندگی می‌کند. او در تلاش است تا خود را با دنیایی از حرص و طمع که ارزش‌های معنوی در حال فرسایش هست، سازگار کند. اما زمانی که دوست قدیمی‌اش به قتل می‌رسد، مارکوس تصمیم می‌گیرد که به دنبال انتقام برود. او به عنوان یک مرد میمونی، با توانایی‌های فوق‌العاده‌ای که دارد، به دنبال انصاف می‌گردد. در این مسیر، او با مشکلاتی مواجه می‌شود که به تدریج او را به سمت تغییر می‌برد و…

 

مرد میمونی یک داستان پر از اکشن، هیجان و تنش است که با بازیگری دو پتل و توانایی‌های کارگردانی او، به یک تجربه سینمایی جذاب تبدیل شده است.

بهترین صحنه‌ای از فیلم “مرد میمونی” را انتخاب کردن سخت است، اما یکی از جذاب‌ترین لحظات این فیلم، زمانی است که مارکوس واشینگتن به عنوان مرد میمونی، با توانایی‌های فوق‌العاده‌ای که دارد، به دنبال اجرای عدالت می‌گردد. در این لحظه، او با مشکلاتی مواجه می‌شود که به تدریج او را به سمت تغییر می‌برد و…

با اینکه داستان فیلم درست مثل مکان آن هندی است، اما مرد میمونی در نهایت یک فیلم هندی نیست. این دقیقاً همانطور که گفته‌اند، بیشتر یک جور جان ویک است که در یک محیط هندی اتفاق می‌افتد، البته شاید بشود گفت با عمق و معنایی بیشتر از جان ویک.

فیلم “مرد میمونی” از نگاه بینندگان در وبسایت رسمی IMDb امتیاز ۷.۴ را از ۱۰ به خود اختصاص داده است. این امتیاز نشان‌دهنده تعداد زیادی از بینندگان که این فیلم را با تعجب و تحسین دیده‌اند، است.

  • رضا احدی
  • ۰
  • ۰

Muad'Dib آماده فتح باکس آفیس است. فیلم موردانتظار دنیس ویلنوو کارگردان دنیس ویلنوو این هفته در سراسر جهان به نمایش درآمد و پس از چند ماه تاخیر، سر و صدای بسیار مثبتی داشت. و پس از کسب 12 میلیون دلار از پیش نمایش های پنجشنبه، تخمین زده می شود که دنباله اپرای فضایی حماسی در روز اول اکران داخلی حدود 32 میلیون دلار فروش داشته باشد. این امر باعث می‌شود که Dune: Part Two در مسیر فروش کمتر از ۸۰ میلیون دلار در اولین آخر هفته‌اش قرار گیرد، که تقریباً دو برابر ۴۱ میلیون دلاری است که اولین Dune در افتتاحیه آخر هفته‌اش در سال ۲۰۲۱ به دست آورد.

فیلم تلماسه 2 به طور همزمان در سرویس استریم که قبلا با نام HBO Max شناخته می‌شد منتشر شد و منجر به اصطکاک بین ویلنوو و برادران وارنر شد. نمایش‌هایی برای مطبوعات و به‌کارگیری سلاح بازیگران ستاره‌دار خود در یک بازار بیش از حد. Dune: Part Two در اوایل این هفته در مناطق منتخب بین‌المللی افتتاح شد و اولین آخر هفته خود را با 43 میلیون دلار فروش خارجی از بیش از 70 بازار وارد می‌کند.
Dune: Part Two به ویژه در فرمت IMAX موفق بوده است، به طوری که حدود ده ها مکان در سراسر جهان آن را در فیلم IMAX 70 میلی متری ارائه کرده اند. تلماسه: قسمت دوم با بودجه 190 میلیون دلاری ساخته شده است که به عنوان یکی از بهترین دنباله های تمام دوران شناخته شده است. این فیلم از نظر جمع‌آوری نقد Rotten Tomatoes دارای امتیاز 94 درصدی است، علاوه بر این، امتیاز A CinemaScore را از مخاطبان روز افتتاحیه کسب کرده است. ترز لاکسون از Collider در نقد خود نوشت: «در حالی که قسمت دوم در چند جبهه چشمگیر است، اما بدون اینکه ابتدا زمین بخورد به خط پایان نمی رسد.»

"Dune: Part Two" تنها عضوی از پنج نفر برتر نیست که آشکارا با ایمان سروکار دارد
تلماسه: قسمت دوم با بازی تیموتی شالامه و زندایا، در کنار گروهی معتبر، اقتباس دو قسمتی ویلنوو از رمان مهم فرانک هربرت را تکمیل می‌کند، که پل آتریدس مسیح‌مانند را در سفرش به قلب تاریکی و فساد مطلق دنبال می‌کند. Dune 2 همچنین دارای بازیگران تازه وارد در فرنچایز آستین باتلر و فلورانس پیو هستند که به راحتی دو تا از آینده‌دارترین ستاره‌های جوان نسل خود هستند. در حالی که خیلی چیزها به موفقیت این فیلم بستگی دارد، صحبت از یک فیلم سوم احتمالی در حال حاضر در حال پخش است.

در جای دیگر، بازی باب مارلی: یک عشق پس از دو بار در صدر جدول باکس آفیس آخر هفته به رتبه دوم سقوط کرد. این موزیک بیوگرافی در سومین جمعه 1.9 میلیون دلار اضافه کرد و مجموع فروش داخلی خود را به نزدیک به 80 میلیون دلار رساند. یکی از عشق ها توسط The Chosen دنبال شد که فصل چهارم آن در بخش های مختلف به صورت تئاتر ارائه می شود. دو قسمت قبلی که ماه گذشته منتشر شد، مجموعا 22 میلیون دلار فروخت. رتبه چهارم به یکی دیگر از پیشنهادهای مبتنی بر ایمان، فرشتگان معمولی، رسید، در حالی که پنج برتر توسط مادام وب سونی، که به سرعت از سینماها خارج می شود، تکمیل شد. برای به روز رسانی های بیشتر با Collider همراه باشید.

  • رضا احدی
  • ۰
  • ۰

زمان آن نزدیک است که شورشیان زک اسنایدر در ماه شورشی آینده - قسمت دوم: The Scargiver - جنگی را آغاز کنند. ما چند روزی از دنباله فیلم Rebel Moon به رهبری سوفیا بوتلا فاصله داریم - قسمت اول: کودکی از آتش و ظاهر جدید در حال نفوذ است. اکنون نگاهی جدید به پوسترهای شخصیت های فیلم داریم و وحشیانه به نظر می رسند. هر شخصیت از کورا تا نوبل کاملاً روی پوستر مشخص شده است و اسلحه انتخابی آنها به یک جنگ حماسی بین کهکشانی اشاره دارد.

پس از اتفاقات فیلم اصلی، The Scargiver کورا و قهرمانان بازمانده را می بیند که در کنار مردم شجاع Veldt برای دفاع از خانه خود آماده می شوند. اما این جاده آسان نیست زیرا هر یک از آنها باید قبل از اینکه Veldt را از Imperium آزاد کنند، با روح گذشته خود روبرو شوند و هدف خود را مشخص کنند. تصاویر و تریلری که قبلاً فاش شده بود، کورا را می‌دید که در حال تلاش برای ایجاد فرم گروه برای مبارزه بزرگ است و از ویژگی‌های کارگردان مانند سکانس‌های اکشن استادانه، خشونت و تعداد زیادی نماهای اسلوموشن کنجکاوی می‌کرد.

زک اسنایدر می خواهد جهان «ماه شورشی» را بیشتر گسترش دهد
این فیلم یکی از سرمایه‌گذاری‌های بزرگ نتفلیکس در تلاش برای یافتن فرانچایز بین کهکشانی خود محسوب می‌شود، جهان در حال حاضر با کتاب‌های کمیک پیش درآمد و یک بازی ویدیویی که اواخر امسال منتشر می‌شود، گسترش یافته است. در حالی که انتظار می‌رود این فیلم‌ها سه‌گانه باشند، کارگردان همچنین برنامه‌های خود را برای فیلم‌های آینده در صورت نیاز فاش کرد: «اگر بخواهیم جلو برویم و فیلم‌های بیشتری بسازیم، هدف را می‌دانیم». اسنایدر اضافه کرد: «فکر می‌کنم در یک دنیای ایده‌آل، قطعاً قوس طولانی‌تری به این جهان غول‌پیکر خواهیم داشت، و در آن زمان خوشحال می‌شوم که آن را به شخص دیگری بسپارم. اما می‌دانم که می‌خواهم با آن چه کار کنم.» دور شدن کارگردان از اولین فیلم‌ها نیز مدت‌هاست که تنها باعث تعجب طرفداران می‌شود که دقیقاً دنیای اسنایدر چقدر گسترده است.

این فیلم همراه با بوتلا، جیمون هونسو را در نقش تیتوس، اد اسکرین در نقش آتیکوس نوبل، میشل هویسمن در نقش گونار، دونا بائه در نقش نمسیس، الیز دافی در نقش میلیوس، ری فیشر در نقش داریان، آنتونی هاپکینز به عنوان صدای جیمی، استاز نیر به عنوان صداپیشگی بازمی گرداند. Tarak، Fra Fee در نقش Regent Balisarius و بسیاری دیگر.

  • رضا احدی
  • ۰
  • ۰

با پایان یافتن WWE WrestleMania XL، زمان ورود به یک حلقه مبارزه جدید فرا رسیده است. سریال شمشیر و صندل Roland Emmerich کارگردان روز استقلال در جریان این رویداد تیزر جدیدی را منتشر کرد که دنیای پیچیده و فاسد نبرد گلادیاتورها در روم باستان را با کمک کمی از امپراتور روم Vespasian با بازی دو بار آکادمی معرفی می کند. برنده جایزه سر آنتونی هاپکینز. به طور مناسب، همه 10 قسمت این مجموعه قرار است در روز پنجشنبه، 18 جولای، درست بیش از یک هفته قبل از شروع بازی های المپیک تابستانی پاریس در تاریخ 26 جولای، در Peacock منتشر شود.

آنهایی که در شرف مرگ هستند که توسط رابرت رودات ساخته شده و توسط امریش و مارکو کروز پینتنر کارگردانی شده است، به کاوش در زیر شکم رقابت گلادیاتورها می پردازد، جایی که سرگرمی برای توده ها، مانورهای سیاسی و سلسله های رومی همگی در هم تنیده شده اند. هدف بیرونی این است که از طریق هر وسیله ای که لازم باشد، خون و ورزشی را به مخاطب بدهیم. با این حال، در زیر این نمایش، انواع شخصیت‌ها از سرتاسر امپراتوری از کولیزئوم به عنوان مکانی برای پیشبرد اهداف خود استفاده می‌کنند. در حالی که گلادیاتورها با هم درگیر می شوند و خون در این دنیای فساد و مرگ جریان دارد، این سریال نوید خطر و هیجان بالایی را می دهد، همه اینها در حالی است که مبارزه برای جانشینی امپراتور پیر ادامه دارد.
این تیزر توسط هاپکینز روایت می شود که زمینه را برای ورزش خونین آماده می کند. در حالی که درخشش رزمندگان با شمشیر، سپر و کمان از بین می‌رود، او بازگو می‌کند که چگونه نبردها در میدان جنگ به همان اندازه که درگیری در میدان و ضربات کلامی و مزاحمت پشت درهای بسته بخشی از تاریخ جنگ است. در حالی که به نظر می رسد او برای شروع بازی ها مردم رم را مورد خطاب قرار می دهد، سخنان او همچنین نشان دهنده دسیسه سیاسی در پشت صحنه است. با این حال، در سری Emmerich و Rodat هیچ کمبودی در اکشن وجود نخواهد داشت، زیرا در آخرین شات، اسب‌ها و ارابه‌ها در حال هجوم به عرصه هستند در حالی که جنگجویان با خشم و لطف می‌جنگند.

«آنهایی که در شرف مرگ هستند» یک پروژه پرشور برای امریش بود
علاوه بر هاپکینز، The About to Die دارای بازیگران گسترده ای از جمله ایوان رئون، سارا مارتینز، تام هیوز، جوجو ماکاری، مو هاشم، یوهانس هاوکور یوهانسون، روپرت پنری جونز، گابریلا پسیون، دیمیتری لئونیداس، امیلیو ساکرایا، دیوید ووراوا، پپه باروسو، گونسالو آلمیدا، انکو ساگاردوی و رومانا ماگیورا ورگانو. آخرین تلاش امریش در تلویزیون برگرفته از رمان غیرداستانی 1958 به همین نام اثر دانیل مانیکس است و کارگردان را پس از اکران فیلم علمی تخیلی فاجعه‌بار Moonfall در سال 2022 به زمین می‌کشاند. با این حال، ایده خلق یک حماسه امپراتوری روم برای مدتی در ذهن او باقی مانده است. در مصاحبه قبلی با Collider's Steve Weintraub، امریش فاش کرد که قصد داشت گلادیاتور را در دست بگیرد تا اینکه متوجه شد ریدلی اسکات قبلاً او را به ضرب و شتم شکست داده است.

آنهایی که در مورد مردن هستند در نهایت به او این فرصت را می دهند که دیدگاه خود را برای ژانر شمشیر و صندل کشف کند. امریش در یک بیانیه رسمی هم علاقه عمیق خود به امپراتوری روم و هم قدردانی خود را از رمان مانیکس که او را تشویق به ساخت این مجموعه کرد، به اشتراک گذاشت:
من همیشه مجذوب تاریخ امپراتوری روم بوده‌ام. هنوز خیلی چیزها برای جامعه امروز ما مرتبط به نظر می‌رسد - از درهم تنیدگی سیاست و ورزش گرفته تا رشته‌های مسابقات، که در طول 2000 سال گذشته نیز تغییر چندانی نکرده‌اند. برق‌آمیزترین نمایش‌ها برای توده‌ها هنوز هم شامل دو مرد در یک میدان مسابقه است که یکدیگر را کتک می‌زنند، و ارابه‌های امروزی اتومبیل‌های مسابقه‌ای نامیده می‌شوند که رانندگان آن هنوز تصادف می‌کنند و اغلب با جان خود هزینه می‌پردازند.

هنگامی که شرکای من، جیانی نوناری و هارالد کلوزر، کتاب «آنهایی که می‌میرند» اثر دنیل مانیکس را در فهرست خواندن من قرار دادند، من فوراً درگیر شدم. هدف من این بود که نمایشی بسازم که جنبه‌ای از رم را که قبلاً هرگز گفته نشده را بررسی کند - تجارت کثیف سرگرم کردن توده‌ها، دادن به اوباش چیزی که بیشتر از همه می‌خواهند... خون و ورزش. اجازه دهید بازی شروع."

  • رضا احدی
  • ۰
  • ۰

بر اساس گزارش های اخیر به نقل از تهیه کننده جری بروکهایمر، به نظر می رسد که راه اندازی مجدد دزدان دریایی کارائیب نزدیک است. این جدیدترین و امیدوارکننده ترین اعلامیه از قسمت ششم این فرنچایز در مدتی است. بحث تقریباً بلافاصله پس از اکران فیلم Pirates of the Caribbean: Dead Men Tell No Tales آغاز شد، که با صحنه‌ای پس از اعتبارسنجی که شامل ویل ترنر (اورلاندو بلوم)، الیزابت سوان (کیرا نایتلی) و دیوی جونز (بیل) بود، جدول را تنظیم کرد. نیگی). خود بروکهایمر اعلام کرد که این پروژه در حال توسعه است، اما مجموعه ای از تاخیرها، تغییرات و شروع های نادرست، از جمله یک تکرار کاملاً زنانه که خود باربی، مارگوت رابی در آن نقش آفرینی می کرد، بارها و بارها پروژه را به باد داده است. اما بیایید با واقعیت‌ها روبرو شویم: این فرنچایز از سال 2017 در آب مرده است و سایه‌ای از سرگرمی‌های هیجان‌انگیز اولین قسمت آن قبل از آن بود. صادقانه بگویم، باید همینطور بماند.

"دزدان دریایی کارائیب" در ابتدا آن را ساده نگه می دارد
جاده دزدان دریایی کارائیب داستانی جذاب است که با مدیر عامل و رئیس هیئت مدیره دیزنی، مایکل آیزنر و ایده بزرگ او برای ساختن فیلم هایی بر اساس جاذبه های پارک موضوعی دیزنی آغاز می شود، که با دزدان دریایی کارائیب شروع می شود، فیلمنامه نویس استوارت بیتی می گوید که بدترین فیلم در نظر گرفته شده است. اندیشه. با این وجود، پروژه به جلو رفت و نام هایی مانند رابرت دنیرو و هیو جکمن برای کاپیتان جک اسپارو قبل از انتخاب جانی دپ در نظر گرفته شد. "بدترین ایده" تبدیل به دزدان دریایی کارائیب: نفرین مروارید سیاه شد و در گیشه موفق شد. هیچ بحثی وجود ندارد که بخش بزرگی از موفقیت «نفرین مروارید سیاه» تا حد زیادی به لطف جک اسپارو بزرگ‌تر از زندگی دپ است، اما چیزهای بیشتری در این فیلم وجود دارد که تماشاگران سینما را هزاران نفر به سینما کشاند.

داستان به راحتی قابل پیگیری است: خدمه مروارید سیاه نفرین شده اند، آنها نمی توانند نفرین را بدون بازگرداندن آخرین قطعه طلای آزتک از جایی که آمده است، بردارند، و جک اسپارو مروارید سیاه را می خواهد. در طول مسیر، با ویل ترنر، شاگرد آهنگر با ریشه دزدان دریایی، و الیزابت سوان، دختر فرماندار که رویای زندگی در دریا را در سر می پروراند، آشنا می شویم که هر دو در ماجراجویی های جک به جک می پیوندند. ساده، باهوش؟ فیلم مفرح، پر از اکشن است و اجازه نمی دهد عناصر فراطبیعی آن بر داستان غلبه کنند. بازیگران فوق العاده هستند، به خصوص جفری راش، که به آنتاگونیست فیلم، کاپیتان باربوسا، عمق واقعی می بخشد. او یک شرور است، بله، اما شما می توانید وزن چندین ساله نفرینی را که او نه تنها بر خود، بلکه بر خدمه اش متحمل شده است، در حالی که به عنوان فویل عالی برای اسپارو دپ عمل می کند، ببینید. The Curse of the Black Pearl که ساده و دلنشین بود، شروعی قوی به این فرنچایز داد.

«دزدان دریایی کارائیب: سینه مرد مرده» مسیر فرنچایز را تغییر می‌دهد
مهم است که به خاطر داشته باشید که همان چیزهایی که باعث موفقیت Curse of the Black Pearl شد تا حد زیادی در قسمت دوم، دزدان دریایی کارائیب: سینه مرد مرده در سال 2006، وجود ندارد. برای شروع، به طرز دردناکی بدیهی است که دیزنی بیشتر موفقیت را به کاپیتان جک اسپارو می‌بندد و او را به بخش بزرگ‌تری از فرنچایز تبدیل می‌کند – و این یک مشکل است. همانطور که گور وربینسکی کارگردان در مصاحبه ای با IGN توضیح می دهد: "شما فقط فیلم جک اسپارو را نمی خواهید. مثل خوردن میلک شیک سیر است. او ادویه است و شما به تعداد زیادی مرد مستقیم نیاز دارید... فیلم اول یک فیلم بود. و سپس جک تقریباً وارد آن شد." فیلم به این کلمات توجه نمی کند، در عوض جک اسپارو را در خط داستانی اصلی قرار می دهد.

اگر می توانید داستان Dead Man's Chest را دنبال کنید. لرد کاتلر بکت (تام هالندر) ویل و الیزابت را به خاطر نقششان در کمک به اسپارو در فیلم نفرین مروارید سیاه دستگیر می‌کند، اما اگر ویل قطب‌نمای اسپارو را دریافت کند، عفو می‌کند. قطب نما، که ظاهراً جادویی است، برای یافتن قفسه سینه مرد مرده، که قلب دیوی جونز را در خود جای داده است، مورد نیاز است. قفسه سینه مرد مرده مورد نیاز است، بنابراین شرکت تجاری بکت کنترل دریا را در اختیار دارد. دیوی جونز که کاپیتان کشتی ارواح Flying Dutchman است نیز به دنبال اسپارو است که به او بدهی دارد. اسپارو برای تسویه این بدهی، یعنی 100 سال خدمت در کشتی هلندی، به صندوق نیاز دارد. این مبادله ای بود برای اینکه جونز به اسپارو کاپیتانی مروارید سیاه را به مدت 13 سال داده بود. و، مبادا فراموش کنیم، ویل باید پدرش، بوت استرپ بیل (استلان اسکارسگارد) را که بخشی از خدمه ترسناک جونز است، آزاد کند.

این یک طرح پیچیده است، و داستانی که فرنچایز را در مسیر جدیدی قرار می دهد. علاوه بر این، Dead Man's Chest به عناصر ماوراء طبیعی اجازه می دهد تا بر فیلم غلبه کنند. علاوه بر این، جک اسپارو فقط یک دزد دریایی نیست، بلکه یکی از نه لرد دزدان دریایی است که باید یک الهه باستانی را آزاد کند تا نیروهای بکت را در Prates of the Caribbean: At World's End متوقف کند. فیلم بعدی در جستجوی چشمه جوانی، ریش سیاه (ایان مک شین) و بازگشت باربوسا است. سپس، در Dead Men Tell No Tales، اسپارو در جست و جوی سه گانه پوزیدون است که با آن می تواند دریاها، جزر و مد، موجودات اعماق را کنترل کند و نفرین ها را بشکند. این بار، او توسط کاپیتان آرماندو سالازار (خاویر باردم) و خدمه شبح‌وارش تعقیب می‌شود. در این مرحله، فرنچایز خسته، پیچیده و غیراصیل بود و جذابیت کاپیتان جک اسپارو رو به کاهش بود. مشابه آنچه که فرنچایز پارک ژوراسیک با آن روبرو است، با یک فرنچایز قدیمی تنها کارهای زیادی می توان انجام داد، و تنها مکان های زیادی برای راه اندازی مجدد وجود دارد.

راه‌اندازی مجدد «دزدان دریایی کارائیب» با کار غیرممکنی مواجه می‌شود که دو بار صاعقه را در یک بطری می‌گیرد.
تعدادی از مشکلات دیگر وجود دارد که تا به امروز مانع راه اندازی مجدد فرنچایز دزدان دریایی کارائیب شده است. مهمتر از همه، محاکمه بدنام که جانی دپ را در مقابل امبر هرد قرار داد، همانطور که در مستند نتفلیکس دپ علیه هرد به تصویر کشیده شد، دپ را بی گناه اعلام کرد. اما اینکه فکر کنیم او سالم از آن فرار کرده است، در بهترین حالت احمقانه است، به ویژه با برخی از حقایق زشتی که او به آنها اعتراف کرده است. به نظر می‌رسد با توجه به اینکه فیلم‌های ناعادلانه با نقش‌های اصلی زن هم تبلیغ می‌شوند و هم مورد حمله قرار می‌گیرند، غرق شدن راه‌اندازی مجدد به رهبری زن، از یک گلوله طفره رفته است (که می‌توان آن را در فیلم The Marvels از MCU مشاهده کرد). همانطور که مارگوت رابی با استعداد است، به سختی می توان این تصور را از بین برد که این فیلم اساساً یک فیلم هارلی کوئین در دریا خواهد بود. این علاوه بر این است که جری بروکهایمر قبلاً به دو پروژه دیگر، Top Gun 3 و National Treasure 3 متعهد بوده است که وظایف تهیه کننده او را کمرنگ می کند.

وحشی در اینجا این ادعاست که راه‌اندازی مجدد یک بازیگر کاملاً جدید با داستان‌های جدید خواهد داشت. اگر درس‌هایی گرفته شده باشد، پس برداشت تازه‌ای که حس فیلم اول را برمی‌گرداند ثابت می‌کند که هنوز در استخوان‌های قدیمی دزدان دریایی زندگی وجود دارد. با این حال، موفقیت The Curse of the Black Pearl شبیه به صاعقه گرفتن در یک بطری بود. تولید اصلی با ابهامات خاص خود مواجه بود و احتمال اینکه راه اندازی مجدد آن تکرار شود موفقیت در بهترین حالت بعید است. پس قبل از اینکه خیلی دیر شود، همین حالا فرنچایز را کنار بگذارید.

  • رضا احدی
  • ۰
  • ۰

پس از وقایع سریال محدود جدید نتفلیکس ریپلی، این کلاهبردار معمایی به عنوان یک کلاهبردار حرفه ای به حرفه شوم خود ادامه داد. این تریلر روان‌شناختی بر اساس رمان معروف آقای ریپلی با استعداد در سال 1955 نوشته رمان‌نویس مشهور پاتریشیا هایسمیت، اولین سری کتاب‌های 5 قسمتی «ریپلی» او که شامل ریپلی زیر زمین و بازی ریپلی نیز می‌شود، ساخته شده است. آقای ریپلی با استعداد چندین بار برای سینما و تلویزیون اقتباس شده است، اما هیچ کدام تا قبل از ریپلی استیون زالیان به طور کامل تک رنگ فیلمبرداری نشده است. زالیان، فیلمنامه نویس برنده جایزه اسکار فهرست شیندلر، گانگستر آمریکایی و مرد ایرلندی، نویسندگی و کارگردانی کل مینی سریال 8 قسمتی را برعهده داشت.
تام ریپلی که از چندین نام مستعار مختلف استفاده می کند و همچنین مکان های زیادی را در سراسر ریپلی به دست می آورد، استاد مبدل و فریب است. زمانی که هویت واقعی او که یک کلاهبردار است، با تهدید افشای مواجه می شود، به سمت قتل کشیده می شود. تام راه خود را از یک زندگی حقیر کلاهبرداری و دزدی در شهر نیویورک به ثروتی باورنکردنی در ایتالیا به لطف دوست قدیمی، دیکی گرین لیف (جانی فلین) رد کرده است. بازیگران ریپلی توسط اندرو اسکات (Fleabag، Black Mirror، All of Us Strangers) به عنوان قهرمان خیانتکار هدایت می شوند. در پایان ریپلی زالیان، تام با متقاعد کردن دوست دختر نگران دیکی، مارج شروود (داکوتا فانینگ) و یک بازرس مصمم راوینی (مائوریزیو لومباردی) راهی برای قتل دیکی گرین لیف به عنوان یک خودکشی ترتیب داده است.
ریپلی پس از انتشار در 4 آوریل 2024 به طور انحصاری در نتفلیکس، نقدهای مثبتی از منتقدان دریافت کرد. ریپلی با استفاده از روش‌شناسی و محاسباتی سردرگم‌کننده، با استفاده از روش‌شناسی و محاسباتی سردرگم‌کننده، طول‌هایی را که هیولاهایی مانند تام به نام حفظ خود پیش خواهند برد تا از طریق ثروت مادی و دسترسی اجتماعی مهم دیده شوند، آشکار می‌کند. حتی پس از فرار تام به انگلستان در آخرین لحظات ریپلی، او راضی به نظر نمی‌رسد، فقط می‌داند پوشیدن لباس‌های دیکی، به رخ کشیدن انگشتر دیکی، و خیره شدن به آثار هنری دیکی در حالی که در نهایت هیچ احساسی نمی‌کند چه حسی دارد. ریپلی اولین ورودی دلهره آور از مجموعه کتاب های باشکوه های اسمیت است که با زندگی جدید تام در فرانسه شش سال پس از رویدادهای آقای ریپلی با استعداد ادامه می یابد.
تام با همسر وارث خود در فرانسه زندگی مجللی دارد
کتاب Ripley 2، با عنوان Ripley Under Ground، که در سال 1970 منتشر شد، حدود پانزده سال پس از آقای ریپلی با استعداد. داستان کتاب در تابستان 1968 اتفاق می افتد، یعنی زمانی که هایسمیت آن را نوشته است. تام در فرانسه در Ripley Under Ground اقامت گزیده و با یک وارث برجسته فرانسوی به نام هلوئیز پلیسون ازدواج کرده است که در مورد چگونگی به دست آوردن پول تام شک دارد اما هرگز عمیقاً کشیش نمی کند. از برخی جهات، هلویز ترکیبی از دیکی و مارج از آقای ریپلی با استعداد است، با نگرش معمولی دیکی و همچنین سوء ظن های اساسی مارج نسبت به تام.

تام پس از مرگ نقاش یک طرح جعل هنری ایجاد می کند
کلاهبرداری بزرگ تام در Ripley Under Ground شامل یک عملیات عظیم جعل هنری است. او شریک خاموش سازمانی به نام Derwatt Ltd. شد که آثار رسمی نقاش مشهور فیلیپ دروات را می فروشد. با این حال، دروات ناپدید شده است و سال ها فرض بر این است که مرده است، اگرچه عموم مردم از این موضوع بی اطلاع هستند. در نتیجه، تام نقاش دیگری به نام برنارد تافتز را به خدمت می گیرد تا خود را جانشین دروات کند و از طرف او آثار اصلی را نقاشی کند. عملیات فاسد تام بی عیب است تا اینکه یک کلکسیونر آمریکایی به نام توماس مورچیسون ادعا کرد که یکی از نقاشی ها تقلبی است.
تام در کتاب 2 همدستی برای قتل دارد
برنارد تافتس که به خاطر نقشش در طرح جعل آثار هنری تام به شدت احساس گناه می کند، در نهایت همدست تام در قتل مجموعه دار آمریکایی می شود. پس از اینکه تام مورچیسون را می کشد، از برنارد کمک می گیرد تا جسد را از بین ببرد. این تنها عذاب وجدان بارنارد را بدتر می‌کند، کسی که در فکر پاک شدن کل مصیبت به پلیس است. در حالی که برنارد شریک وحشتناک تام در قتل مورچیسون در Ripley Under Ground است، این اولین بار در مجموعه کتاب است که تام پس از ارتکاب قتل از شخص دیگری کمک می گیرد.
ریوز مینوت از تام می خواهد که مرتکب قتل شود

کتاب Ripley 3 با عنوان Ripley's Game در سال 1974 منتشر شد. این کتاب در یک فیلم سینمایی با بازی جان مالکوویچ در نقش تام ریپلی اقتباس شد. ریوز مینوت که مالکوویچ در Ripley از نتفلیکس بازی می کند، در Ripley Under Water و Ripley’s Game ظاهر می شود، اما درخواست بسیار مشکوکی از تام در کتاب سوم ریپلی دارد. ریوز مینوت، که یک جنایتکار شناخته شده در ایالات متحده است، در شروع بازی ریپلی از تام می خواهد که یک قاتل باشد. تام که هنوز در فرانسه به همراه همسرش هلوئیز زندگی می‌کند، امتناع می‌کند و سعی می‌کند جایگزینی مناسب برای آن نوع شغل برای مینوت پیدا کند.

تام در ترور یک مافیوز کمک می کند
پس از اینکه تام مرد مناسبی را برای این کار پیدا می کند، مرد فقیری به نام جاناتان تروانی که بر اثر سرطان خون در حال مرگ است، به نظر می رسد که او کاملاً از عمل خارج شده است. تروانی با موفقیت یک ضربه را برای مینوت انجام می‌دهد که الهام‌بخش مینوت می‌شود تا او را وادار به موافقت با ضربه دیگری بر روی یک رئیس مافیا کند. این نقشه غم انگیز است زیرا تروانی بیمار لاعلاج قرار است مافیوز را بکشد و بلافاصله پس از آن جان خود را بگیرد، زیرا شانس کمی برای فرار وجود دارد. تام مداخله می کند و مافیوز را برای تروانی می کشد و به او قول می دهد که به مینوت نگوید که او در ترور کمک کرده است.

زندگی تام توسط همدستی به نام تروانی نجات می یابد
زندگی تام بعداً توسط تروانی نجات می یابد، هنگامی که اخباری در مورد دست داشتن او در ترور مافیوی فوق الذکر منتشر می شود. از آنجایی که قاتل های مافیایی می خواهند تام را بکشند، تروانی به عنوان سپر انسانی عمل می کند و جان تام را نجات می دهد. به طور کلی، بازی ریپلی با آقای ریپلی با استعداد بسیار متفاوت است، زیرا تام قلب و قطب‌نمای اخلاقی بیشتری نسبت به اولین رمان ریپلی های اسمیت دارد. تام به‌طور شگفت‌انگیزی، کلاهبرداری جدید بزرگی مانند دو رمان قبلی ندارد، که نشان‌دهنده تغییرات لحنی است که قرار است بعداً در سریال برای شخصیت او رخ دهد.

تام به یک جوان فراری آمریکایی به نام فرانک کمک می کند
کتاب شماره چهار ریپلی، پسری که ریپلی را دنبال می کرد، بی شباهت ترین رمان های ریپلی است، به خصوص آقای ریپلی با استعداد. در پسری که ریپلی را دنبال می‌کرد، که در سال 1980 منتشر شد، تام همچنان به راحتی در ملک خود در فرانسه زندگی می‌کند و در زندگی جنایی قدیمی‌اش مشارکت چندانی نداشته است. پسری مرموز به خانه اش می آید و مدعی است که او اهل ایالات متحده است و نامش بیلی است. تام متوجه می شود که بیلی در واقع فرانک پیرسون، پسر یک سرمایه دار آمریکایی است. فرانک سرانجام اعتراف می کند که پدرش را با هل دادن او از صخره به قتل رسانده و به سراغ تام آمد زیرا فکر می کرد می تواند به او کمک کند تا شهرت مشکوک خود را حفظ کند.

تام بیشتر نقش قهرمان را در کتاب ریپلی 4 بازی می کند
پسری که ریپلی را دنبال می‌کرد به قدری با رمان اصلی آقای ریپلی با استعداد بسیار متفاوت است، به طوری که تام برای اولین بار در سریال مانند یک پدر مسئول، اما همچنان مبهوت عمل می‌کند. مشخص نیست که چرا هایسمیت تصمیم گرفت لحن سریال ریپلی خود را به شدت با پسری که ریپلی را دنبال می کرد تغییر دهد، اما این با حس رشد کلی که تام شروع به نشان دادن در بازی ریپلی کرده بود، مطابقت دارد. به نظر می رسد که بالاخره در پسری که ریپلی را دنبال می کرد، تام قلب مناسبی دارد، که پس از تماشای ریپلی نتفلیکس قابل تامل است. در نقطه‌ای از کتاب، تام حتی لباس‌های درگ می‌پوشد تا فرانک را پس از ربوده شدن نجات دهد.

تام متهم به قتل دیکی گرین لیف و توماس مورچیسون است
ارواح تام در آخرین کتاب ریپلی، ریپلی در زیر آب، به او باز می گردند. عنوان اشاره قابل توجهی به ترس تام از آب است که او در آقای ریپلی با استعداد نشان داد. Ripley Under Water در سال 1991 منتشر شد و تام را می‌بیند که هنوز در فرانسه زندگی کاملاً عادی و عجیبی دارد، جایی که هر روز از باغ خود مراقبت می‌کند. تام با یک آمریکایی به نام دیوید پریچارد روبرو می شود که متقاعد شده است که تام مجموعه دار آثار هنری توماس مورچیسون را که در بازی ریپلی رخ می دهد، به قتل رسانده است. دیوید همچنین شروع به پرسیدن سوالاتی از تام در مورد دیکی می کند و اولین قتل تام را در کتاب اصلی بازمی گرداند. تام باید راه‌هایی برای رد اتهامات پریچارد بیابد، اما به کشتن او متوسل نمی‌شود و ثابت می‌کند که زندگی قتل‌آمیز تام در واقع می‌تواند تا پایان مجموعه کتاب به پایان برسد.
تام هرگز برای هیچ یک از جنایاتش دستگیر نمی شود
علیرغم تأثیرات دیوید پریچارد در ریپلی زیر آب، تام ریپلی در پایان پنجمین و آخرین کتاب ریپلی یک بار دیگر با آن کنار می‌آید. به طرز تکان دهنده ای، پریچارد به نوعی جسد مورچیسون را کشف می کند و تا آنجا پیش می رود که اسکلت خود را در آستان تام رها می کند. تام یک بار دیگر جسد را پنهان می کند و آن را در حوضچه بیرون خانه خانواده پریچارد رها می کند که منجر به تراژدی دیگری و قتل غیرمستقیم از طرف تام می شود. دستان غرق در خون تام در هیچ یک از پنج کتاب ریپلی های اسمیت هرگز پاک نمی شود و موقعیت او را به عنوان یکی از بهترین کلاهبرداران ادبی که تا کنون خلق کرده است، تثبیت می کند. در حالی که در حال حاضر هیچ نشانه ای مبنی بر ساخت فصل دوم Ripley در نتفلیکس وجود ندارد، مطمئنا منابع زیادی برای کار کردن وجود دارد.

  • رضا احدی
  • ۰
  • ۰

درام آخر هفته tvN، ملکه اشک ها، به صدر جدول نتفلیکس صعود کرده و مخاطبان را در سراسر جهان مجذوب خود کرده است. این سریال به نویسندگی پارک جی یون و کارگردانی جانگ یانگ وو و کیم هی وون، داستان عشقی معجزه آسایی از یک زوج متاهل را روایت می کند که بر بحرانی سرگیجه آور غلبه می کنند.

از تاریخ 3 آوریل، نتفلیکس اعلام کرد که ملکه اشک رتبه اول را در رده جهانی TOP10 Series (غیرانگلیسی) برای هفته 25 تا 31 مارس کسب کرده است، و ثابت کرد که یک حس جهانی است. این سریال از زمان انتشار در 9 مارس، 93.8 میلیون ساعت تماشا داشته است.
طبق گزارش FlixPatrol، یک سرویس جهانی رتبه بندی محتوای OTT، ملکه اشک در 68 کشور جهان از جمله ایالات متحده، کانادا، ژاپن، استرالیا، هند، یونان، ترکیه، عربستان سعودی، برزیل، مکزیک و ... در TOP10 قرار گرفته است. آرژانتین، دسته بندی سریال های تلویزیونی انگلیسی و غیرانگلیسی.

حتی در کره، تماشاگران این درام با اپیزود هشتم خود در 31 مارس، با ثبت میانگین امتیاز 17.9 درصد در کلانشهر سئول، به اوج 20.2 درصد و میانگین سراسری 16.1 درصد، با بالاترین 18.2 درصد، تحت تأثیر قرار گرفتند. . این چهار هفته متوالی رکوردشکنی بینندگان را نشان می‌دهد و بر همه کانال‌ها از جمله شبکه‌های زمینی تسلط دارد. علاوه بر این، ملکه اشک ها جایگاه خود را به عنوان پرمخاطب ترین درام برای چهار هفته متوالی در پلتفرم رسمی Good Data Corporation FUNdex حفظ کرده است که رقابت پذیری محتوای K را می سنجد.

  • رضا احدی
  • ۰
  • ۰

با سه قسمت آخری که برای مینی سریال تاریخی حماسی FX Shōgun در پیش است، بدون شک از نظر باخت و باخت خیلی بیشتر پیش رو خواهیم داشت – اما مسیری بالقوه برای پیروزی نیز وجود دارد. اکنون که لرد یوشی توراناگا (هیرویوکی سانادا) قصد خود را برای پیشبرد دستورالعمل "آسمان زرشکی" خود اعلام کرده است، او به طور پیوسته ارتش خود را افزایش می دهد تا با مقاومت لرد ایشیدو مبارزه کند که می داند در اوزاکا منتظر او خواهد بود. تاکهیرو هیرا) نیروهای خودی. با این حال، پس از زلزله ویرانگر قسمت 5، توراناگا مردان کمتری را در پادگان خود دارد تا به او کمک کنند تا در جنگش بجنگد از آنچه که انتظارش را داشت - و در قسمت این هفته، "فصل هفتم: یک چوب زمان"، او تصمیم می گیرد به دنبال وفاداری باشد. از کسی که می تواند جریان آسمان زرشکی را در هفته های آینده تغییر دهد: برادر ناتنی خودش.
متحد بالقوه توراناگا برنامه های دیگری در قسمت 7 "شوگون" دارد
این بدان معنا نیست که دیدار مجدد توراناگا با برادر مذکور چیزی جز تنش نیست. به هر حال، این Shōgun است، جایی که مسیر موفقیت مطمئناً هموار نیست و به ندرت هموار پیش می رود. در حالی که توراناگا و بقیه گروه، از جمله بلکثورن (کازمو جارویس)، ماریکو (آنا ساوای)، یابوشیگه (تادانوبو آسانو)، هیروماتسو (توکوما نیشیئوکا) و پسر توراناگا، ناگاکادو (یوکی کورا)، در مه آلود منتظر ورود مهمان خود هستند. پهنه ای از جنگل، هیچ نشانه ای از اینکه این جلسه دقیقا چگونه پیش خواهد رفت وجود ندارد. این هفته، حتی توراناگا نشان داد که رمز اسرارآمیز بسیار کمتری نسبت به قسمت‌های قبلی دارد - به‌ویژه به لطف فلاش‌بک‌هایی که «یک چوب زمان» برای یادآوری مدت زمان حضور او در این مبارزه به کار می‌برد.
توراناگا در کودکی قبل از اینکه کاملاً برای درک مسئولیت‌هایی که به همراه داشت آماده شود، به قدرت رسید. اما او همچنین با عنوان "جنگ سالار پسر" شناخته می شد، که به معنای بر عهده گرفتن مسئولیت کمک به سپپوکوی دشمنش میزوگوچی پس از کسب پیروزی قابل توجه در اولین نبرد خود بود. در 46 سال بعد، موفقیت های توراناگا تبدیل به یک افسانه شد، اما همانطور که از ورود برادر ناتنی او ساکی نوبوتاتسو (ایتا اوکونو) می دانیم، توراناگا نه تنها نفوذ ناپذیرتر از آن چیزی است که اغلب به دنبال آن است، بلکه واقعیت های گذشته او بسیار کمتر پر زرق و برق و قهرمانانه است. حضور نوبوتاتسو در ایزو به گونه ای طراحی شده است که مجموعه را از جهات مختلف متزلزل کند و همچنین توراناگا را از بسیاری جهات انسانی کند و او را به یک غول کمتر و بیشتر به مردی با وزن و انتظارات بی پایان تبدیل کند.
نوبوتاتسو ممکن است در ابتدا خود را به عنوان متحدی مشتاق برای آرمان برادر ناتنی اش معرفی کند، اما مشخص شد که انگیزه های او در تضاد مستقیم با اهداف توراناگا است. شاید بعد از یک شام پرتنش - که در آن نوبوتاتسو قبلاً گروه را با داستانی شرم آور درباره زمان گروگان گرفتن توراناگا خوشحال کرده است - وقتی مشخص شد که نوبوتاتسو پیشنهاد ایشیدو را برای یک مکان آزاد پذیرفته است، چندان غافلگیرکننده نیست. در شورای رجنت (به یاد داشته باشید: پس از مرگ سوگیاما در هفته گذشته، آنها یکی دیگر از اعضای خود را حذف کردند.) او اینجا نیست تا به توراناگا در برنامه اش برای آسمان زرشکی بپیوندد. او اینجاست تا شخصاً ارباب متمرد را دستگیر کند و او و متحدانش را به اوزاکا برگرداند.
قابل درک است که پس از آن اوضاع در آجیرو کمی متشنج می شود، با ارتش نوبوتاتسو که مراقب توراناگا و پادگان او هستند تا زمانی که لرد تصمیم رسمی خود را در مورد تسلیم یا مقاومت بگیرد. حتی با وجود این تنش‌ها، حداقل یک میان‌آهنگ لذت‌بخش وجود دارد که در آن یابوشیگه در چشمه‌های آب گرم محلی راحت می‌شود، در حالی که خانم فاحشه‌خانه محلی، جین (یوکو میاموتو) نیز از فرصت خود استفاده می‌کند و با پیشنهادی به توراناگا نزدیک می‌شود. بودجه یک منطقه چایخانه را تأمین می کند، بنابراین زنان نزاکت می توانند اساساً یک صنف شناخته شده تشکیل دهند. گرچه توراناگا در ابتدا «حواس پرتی بدیع» خود را در میان... هر چیز دیگری که پیش می‌آید رد می‌کند، بعداً دستور می‌دهد هکتارها زمین در ادو برای جین کنار گذاشته شود تا آن‌طور که صلاح می‌داند انجام دهد. البته، با توجه به آنچه بعداً در قسمت اتفاق می افتد، ژست سخاوتمندانه توراناگا ممکن است هرگز آشکار نشود.

ماریکو و بلکثورن در قسمت 7 «شوگان» تحت بررسی هستند

اگر فکر می کردید که روابط پیچیده بلکثورن و ماریکو این هفته به هر شکلی مهلت خواهد داشت، چیز دیگری در راه است. پویایی بین آنجین و مترجم پس از سفر هفته گذشته آنها به فاحشه خانه با تنش بیشتری همراه شده است و آنها همچنین توجه بیشتری را از سوی شوهر ماریکو، بونتارو (شینوسوکه آبه) به خود جلب کرده اند، که از توراناگا خواسته است تا این موضوع را بیان کند. افکار او در مورد وضعیت مسئله این است که هیچ مدرک مشخصی از زنا وجود ندارد که کسی بتواند به آن اشاره کند - و در حالی که بونتارو بیش از حد مصمم است که می خواهد سر بلکثورن را ادعا کند، وقتی با احتمال خیانت ماریکو مواجه می شود کمتر متقاعد می شود. توراناگا خاطرنشان می کند که اگر بونتارو معتقد است که هاتاموتو محبت همسرش را جلب کرده است، قانون اساساً حکم می کند که او باید سر ماریکو و همچنین سر بلکثورن را بگیرد.
با این حال، همانطور که از هفته‌های قبل می‌دانیم، اگر ماریکو به معنای پیوستن به خانواده‌اش باشد، به راحتی از مرگ استقبال می‌کند و معتقد است که او برای تمام مدت ازدواجش با بونتارو از این افتخار محروم شده است. به نظر می رسد که توراناگا اهمیت ادامه جنگ پدرش را در هفته گذشته به او یادآوری کرده باشد، اهمیت چندانی ندارد. او هنوز بر ذهنیت انتظار برای پایان خود نگه داشته است، که در پی آن مکالمه قبلی برای او یک رکود عجیب به نظر می رسد. در حالی که بونتارو با بی‌حسی اظهار می‌کند که نمی‌تواند با اطمینان همسرش را متهم به هیچ کار اشتباهی کند و سپس خود را بهانه می‌گیرد، توراناگا تصمیم می‌گیرد مستقیماً از ماریکو در مورد اینکه آیا او و بلکثورن صمیمی بوده‌اند سؤال کند.

اگرچه رشد شخصیت ماریکو در این هفته به طرز ناامیدکننده ای بی اثر است، اما همچنان صحنه ای بی سر و صدا قدرتمند بین ساوای و سانادا ایجاد می کند. از نظر توراناگا، ماریکو از طریق هر رابطه‌ای که این دو داشته‌اند، «اولویت‌هایش را اشتباه گرفته است» – جالب است که او در این لحظه به بلک‌ثورن به‌عنوان یک بربر اشاره می‌کند، شاید نشان‌دهنده این باشد که اتحاد آن‌ها در زمینی متزلزل‌تر از آنچه ما تصور می‌کردیم است. توراناگا تاکید می کند: «ما یک چیز هستیم یا آن چیز» و سپس به ماریکو یک انتخاب ارائه می دهد: آیا او در مبارزه با دشمنان پدرش با او متحد است یا با بلکثورن متحد شده است؟ نه تنها این، او به او دستور می دهد که انتخاب کند، و قدرت خود را بر او به عنوان ارباب ابراز می کند. ماریکو با گریه وفاداری خود را به توراناگا ابراز می‌کند و اصرار می‌ورزد که او فقط به او خدمت صادقانه کرده است - اما در زیر آن عذاب انتظار برای روزی نهفته است که او بتواند ادعای مرگ خود را بکند. او حتی یک خنجر را از داخل کوزوده خود هدیه می دهد و به او تقدیم می کند و از او التماس می کند که به "زندگی نفرین شده" خود پایان دهد. پاسخ توراناگا این است که تیغه را از دستانش بکوبد، قبل از اینکه از میان باران یخبندان دور شود. این بحث بین آنها هنوز حل نشده است، حتی اگر بازگشت به آن ممکن است در پی شگفت‌انگیزترین لحظه اپیزود تغییر کند.
(با بازگشت به بونتارو همه چیز، آیا واقعاً فکر می کنیم که او منتظر است تا سر بلکثورن را در میدان نبرد در حالی که قبلاً شمشیر را به گلوی طرف مقابل زده است، صبر کند؟ خوشبختانه، یابوشیگه قبل از اینکه هر اتفاقی بدتر بیفتد مداخله می کند - هرچند این به این دلیل است که او این روزها نقطه نرم تری برای آنجین دارد یا فقط می خواهد از سردردی که سر بریدن بلکثورن ایجاد می کند اجتناب کند.)

"Shōgun" قسمت 7 با یک باخت تکان دهنده به پایان می رسد
با نگاهی به گذشته، شاید همیشه باید انتظار داشتیم که اتفاق بدی برای ناگاکادو پسر جوان بی پروا توراناگا بیفتد. ناگاکادو حتی قبل از تصمیم ناگهانی خود برای شلیک زنجیر توپ هولناک به سمت مردان ایشیدو و کشتن نگهبان لرد نبارا جوزن (نوبویا شیماموتو) و چندین نفر دیگر وفادار به رقیب پدرش، نوعی درک سیاسی بی‌پرده و ساده لوحانه نشان داد که مستقیماً با حیله‌گری توراناگا در تضاد است. بازی ظرافت ها وقتی تصمیم شوگان را در نظر می گیریم که این هفته بیشتر از گذشته توراناگا به ما نشان دهد، نابرابری است که سرنوشت نهایی ناگاکادو را به شکلی ویرانگرتر نشان می دهد. توراناگا اساساً از سر ناچاری و نبردهای خونین باید به یک استراتژیست ماهر تبدیل می شد. هرگز به ناگاکادو چنین مسئولیتی محول نشد، و بنابراین معتقد است که تنها ویژگی های مورد نیاز برای یک رهبر قدرتمند، توهمات عالی عظمت و نمایش بی رحمانه قدرت است.

طرز فکر ناگاکادو در این هفته از طریق گفتگوهای او با اومی (هیروتو کانای) در چشمه‌ها و فوجی (موئکا هوشی) در جنگل، به‌طور واضح‌تری در هم می‌آمیزد. در اولی، اومی مانند گذشته سوگواری می‌کند، قبل از اینکه مجبور شوند برای قدرت بیشتر چنگ بزنند و بتراشند، و وقتی نوبوتاتسو مبادله آنها را می‌شنود، به نظر می‌رسد که سخنانش در مورد در نظر گرفتن میراث شخصی هنگام انتخاب‌های سخت، با بی‌توجهی او ثبت می‌شود. پسر خواهر یا برادر. در زمانی که ناگاکادو بعداً با فوجی روبرو می‌شود، اعتراف می‌کند که او باید در برابر توهین‌های ایشیدو به توراناگا در قسمت 1 به جای شوهرش تادیوشی، خود را نشان می‌داد. ناگاکادو معمای جذاب یک شخصیت است، نوع مردی است که تصمیمی عجولانه می گیرد اما فقط زمانی که متقاعد شده باشد که به نفع او تمام می شود. این را با این واقعیت که توراناگا همه را - از جمله بلکثورن تحقیرکننده - را شوکه می‌کند، با موافقت با تسلیم شدن خود به نوبوتاتسو و بازگشت به اوزاکا در روز بعد، شوکه می‌کند، و این یک دستور العمل برای فاجعه‌ای احمقانه است.
به اصطلاح به دست آوردن دست بالا به معنای گرفتن نوبوتاتسو در زمانی است که او در آسیب پذیرترین حالت خود قرار دارد. توراناگا در یک نمایش سخاوتمند - که از زمان خیانت نوبوتاتسو کمی تلخ شده است - توراناگا با سرفه پول (دقیقاً 12000 مونمه) را برای پرداخت هزینه کیکو (یوکا کوری) برای سرگرمی برادر ناتنی‌اش در هفته پرداخت کرده بود و نوبوتاتسو در حال ساخت است. بیشتر وقتش را با زن برجسته کیکو، به نوبه خود، در حال انجام مراحل تحمل ترجیحات بالش نوبوتاتسو است، حتی در حالی که او ابراز تمایل می کند که او را هفتمین همسر خود کند و برای او قصری برای خودش بسازد. زمانی که Nobutatsu کار را تمام می کند، کیکو پیشنهاد می کند چند آیتم را برای "تقویت" دور بعدی آنها ردیابی کند و خود را کمیاب کند. به نظر می رسد که او در مورد اتفاقات آینده آگاه شده است، اما زمانی که نوبوتاتسو عبایی به تن می کند - فقط با بیرون آمدن ناگاکادو از سایه ها مواجه می شود - به نظر می رسد کمتر متعجب شده و نسبت به این واقعیت که برادرزاده اش در حال "تلاش می کند" است. تا بالاخره مرد شوم."
پس از آن، بین سامورایی‌های نوبوتاتسو و کسانی که به ناگاکادو وفادار هستند، شمشیر محو شده‌ای است، و در ابتدا به نظر می‌رسد که مبارزه قاطعانه یک طرفه خواهد بود. نوبوتاتسو به سختی از شمشیر ناگاکادو دوری می‌کند و به سختی از بریدگی شمشیر ناگاکادو عبور می‌کند، به حوض باغ در حیاط می‌رود، و نمی‌تواند پاهایش را در زیر آب بگذارد. ناگاکادو، به جز پیروزی قطعی در دستان اوست، تیغه خود را بلند می کند تا عمویش را یک بار برای همیشه از معادله خارج کند - اما همانطور که برای وارد کردن ضربه قاتل جلو می رود، روی صخره ای خیس می لغزد و سرش را تکان می دهد. در برابر دیگری ناگاکادو با توجه به طراحی صدای قاطع (و نسبتاً متلاطم) در این سکانس، دچار یک آسیب مرگبار شده است و تنها کاری که می‌تواند بکند این است که بمیرد، نفس نفس زدن به هوا و خفه شدن در خون خود در حالی که حوض به آرامی قرمز می‌شود.
در طول شوگون تا کنون، ما از این باور جهانی آگاه بوده‌ایم که مرگ صرفاً مرحله‌ای دیگر از زندگی است، آخرین قطعه از پازلی که اغلب با پذیرش و نه غم و اندوه تعریف می‌شود. با این حال، همانطور که نوبوتاتسو بر روی بدن برادرزاده خود ایستاده است، تقریباً از این پایان ناامید شده است، به ما یادآوری می شود که لحظاتی وجود دارد که مرگ شکلی به همان اندازه تیره و تار به خود می گیرد، چیزی که هیچ افتخار و زیبایی ندارد. گاهی اوقات، مرگ فقط یک مسیر تنها در جنگل است - یا یک غرق شدن آرام در اعماق کم حوض.

  • رضا احدی
  • ۰
  • ۰

 

نظرات نیکلاس کیج در مورد نمایش لایو اکشن Spider-Man Noir امیدها را برای ادامه فیلم های Spider-Verse از سونی افزایش می دهد که پس از پایان سه گانه انیمیشن مارول در Spider-Man: Beyond the Spider-Verse. Spider-Man: Into the Spider-Verse اولین پروژه بزرگ مارول خارج از کتاب های مصور بود که مایلز مورالس را در نقش اصلی بازی کرد. جدا از مایلز، Spider-Man: Into the Spider-Verse همچنین نسخه های متحرک Spider-People را از سراسر دنیای عنکبوتی و دنیای مارول معرفی کرد، مانند Spider-Man 2099، Spider-Woman، Spider-Ham و Spider. -Man Noir - همه آنها قبلاً هرگز در فیلمی ظاهر نشده بودند.

در متن منبع، مرد عنکبوتی نوآر یک نوع پیتر پارکر است که قدرت های خود را در طول رکود بزرگ به دست می آورد. برخلاف اکثر نسخه‌های مرد عنکبوتی در دنیای عنکبوتی، مرد عنکبوتی نوآر در روش‌های مبارزه با جرم و جنایت خود، رواقی و بی‌رحم است. اما مانند همه افراد عنکبوتی دیگر، او با نسخه جهان خود از شروران نمادین مانند گرین گابلین و کرکس روبرو می شود. تکرار نیکلاس کیج از Spider-Man Noir متحد وفادار مایلز مورالس در فیلم های انیمیشن Spider-Verse است، جایی که او با انجمن عنکبوتی میگل اوهارا مخالفت می کند. با این حال، پس از شکست دادن مرد عنکبوتی 2099 و نجات مایلز، مرد عنکبوتی نوآر می تواند به تنهایی در لایو اکشن به سفر خود ادامه دهد.
سه گانه Spider-Verse می تواند توسط اسپین آف های زنده دنبال شود
در مارس 2023، نیکلاس کیج تایید کرد که در حال بحث در مورد پروژه Spider-Man Noir است که می‌تواند در نهایت به عنوان یک نمایش انفرادی لایو اکشن منتشر شود. در حالی که هیچ چیز مشخص نیست، علاقه صریح کیج به پروژه، احتمال وقوع آن را افزایش می دهد. این واقعیت که کیج در فیلم‌های Spider-Verse صداپیشگی این شخصیت را بر عهده داشته است نیز نشان می‌دهد که Spider-People در آن‌ها می‌توانند پس از پایان سه‌گانه در پروژه‌های خود بازی کنند و به آن‌ها اجازه می‌دهد داستان‌های خود را جدا از مایلز مورالز داشته باشند. و بقیه قهرمانان با مضمون عنکبوت در Spider-Verse.
حتی اگر نمایش احتمالی اسپایدرمن نوآر نیکلاس کیج به عنوان ادامه مستقیم سه گانه انیمیشن Spider-Verse نوشته نشود، مفهوم چندجهانی به کیج اجازه می دهد تا نسخه مشابهی از شخصیت معرفی شده در آن را بازی کند، اما نسخه ای که به طور خاص بازطراحی شده است. بدون پیوند روایی با جامعه عنکبوتی، به تنهایی بایستد. به هر حال، چندین نسخه از هر شخص عنکبوتی می تواند در سراسر جهان چندگانه وجود داشته باشد، و بیش از یک مرد عنکبوتی نوآر می تواند صدا و شباهت نیکلاس کیج را داشته باشد. بنابراین، فیلم لایو اکشن نیکلاس کیج، Spider-Man Noir، می‌تواند به همان اندازه که عنوان انفرادی او نیاز دارد، شبیه یا متفاوت با تصویر متحرک او باشد.

Spider-Man Noir می تواند دری را برای مرد عنکبوتی لایو اکشن جدید باز کند
رویکرد مستقل به هر شخص عنکبوتی می‌تواند به پروژه‌های مرد عنکبوتی آینده سونی کمک کند تا نسبت به فیلم‌های قبلی و به‌ویژه در مورد MCU متمایز شوند. سه‌گانه مرد عنکبوتی سام ریمی و فیلم‌های مرد عنکبوتی شگفت‌انگیز مارک وب برای ایجاد تداوم کامل با محوریت توبی مگوایر و پیتر پارکرز اندرو گارفیلد آزاد بودند. به طور مشابه، پروژه‌های جدید مرد عنکبوتی می‌توانند از یک نوع مرد عنکبوتی در یک زمان در جهان‌های مستقل پیروی کنند و به هر تصویر اجازه می‌دهند تا جایی که می‌تواند منحصربه‌فرد باشد، هم از نظر شخصیت‌پردازی و هم از نظر عملکرد.
انواع چند وجهی پیتر پارکر مانند Spider-Man Noir به اندازه کافی با قهرمان معمولی متفاوت هستند که به نظر شخصیت های کاملاً متفاوتی هستند، با این حال آنها همچنان همتای موازی با Spider-Men هستند، مانند کسانی که در تمام اکشن های زنده Spider-Man بازی کرده اند. فیلم های منتشر شده تا کنون از این رو، مردان عنکبوتی مانند Noir می توانند بلیت سونی برای داشتن یک یا چند مرد عنکبوتی در فرنچایز خود بدون نیاز به توضیحات پیچیده یا معامله با مارول استودیو باشند. و از آنجایی که آنها بسیار منحصر به فرد هستند، هر عنوان مرد عنکبوتی مستقل و لایو اکشنی که حول گونه هایی از این دست متمرکز شود، می تواند داستان هایی را ارائه دهد که هیچ پیتر پارکر معمولی نمی توانست در آن بازی کند.
مرد عنکبوتی نوآر می تواند جهان عنکبوتی مستقل جدیدی را معرفی کند
جدای از راه‌اندازی لایو اکشن جدید Spider-People، نمایش لایو اکشن Spider-Man Noir نیکلاس کیج می‌تواند پیشگام خوشه لایو اکشن واقعی سونی در دنیای چندگانه مارول باشد. بعد از Spider-Man Noir، پروژه لایو اکشن هر عنکبوتی می تواند در جهان خودش اتفاق بیفتد. این نه تنها بخش سونی از دنیای چندگانه را گسترش می‌دهد، بلکه به هر قهرمان اجازه می‌دهد تا داستان مستقل خود را داشته باشد که نیازی به پیوند با رویدادهای فیلم‌های دیگر ندارد. مشابه انیمیشن Spider-Verse، این جهان‌ها می‌توانند ظاهر و سبک متمایز خود را در لایو اکشن داشته باشند، از جمله واقعیت سیاه و سفید Spider-Man Noir و جهان آینده‌نگر 2099.

عناوین انفرادی جدیدی مانند Spider-Man Noir می‌توانند کل جهان‌ها را پیرامون هر فرد عنکبوتی بسازند و آن‌ها را پر از برداشت‌های وحشیانه از قهرمانان مشهور مارول، شرورها و شخصیت‌های جانبی مرتبط با مرد عنکبوتی کنند. به لطف چندجهانی، استفاده همزمان از دو نسخه از یک شخصیت در جهان های مختلف نیز امکان پذیر است. چنین استراتژی ای مجموعه گسترده تری از داستان ها را در اختیار فیلم های مرد عنکبوتی سونی قرار می دهد، یا حداقل می تواند جسورانه تر از افزودن ضدقهرمانان جدید به یک واقعیت مارول باشد، جایی که به نظر می رسد هیچ شخصیت عنکبوتی وجود نداشته باشد.

کدام شخصیت‌های Spider-Verse نیز می‌توانند پروژه لایو اکشن خود را دریافت کنند
اگر پروژه رو به جلو پیش برود، نمایش لایو اکشن Spider-Man Noir نیکلاس کیج می تواند اولین گام سونی به سمت پروژه های انفرادی با محوریت افراد عنکبوتی باشد که لزوماً انواعی از پیتر پارکر نیستند. تا کنون، غیبت مرد عنکبوتی در دنیای مرد عنکبوتی سونی محسوس بوده است و شخصیت‌هایی مانند ونوم، کارنیج، موربیوس و کراون شکارچی نتوانسته‌اند با بزرگ‌ترین دشمن خود در صفحه نمایش بزرگ مبارزه کنند. فیلم‌های لایو اکشن سونی به جای اجبار برای اولین بازیگر لایو اکشن جدید پیتر پارکر یا آوردن مرد عنکبوتی تام هالند به دنیای چندگانه، می‌توانند افراد عنکبوتی دیگری را معرفی کنند که با اسپایدرمن نوآر شروع می‌شود.

طبیعتاً، محتمل‌ترین نامزدهای پروژه‌های لایو اکشن بعد از Spider-Man Noir، دیگر بازیگران Spider-Verse مایلز مورالس هستند. گوئن استیسی می تواند برای اولین بار در لایو اکشن یک ابرقهرمان باشد، میگل اوهارا می تواند آینده مارول را در یک فیلم یا نمایش در سال 2099 بررسی کند، و پروژه زن عنکبوتی جسیکا درو که سال ها مورد آزار و اذیت قرار می گرفت، بالاخره می تواند در آن شکل بگیرد. واقعیت خودکفای خود اینکه آیا بازیگران Spider-Verse که صداپیشگی این شخصیت‌ها را بر عهده داشتند، برای فیلم‌های لایو اکشن خود بازخواهند گشت یا نه، بحث فردی است، اما تلافی‌جویانه نیکلاس کیج در یک برنامه زنده Spider-Man Noir سابقه‌ای را ایجاد می‌کند.

  • رضا احدی
  • ۰
  • ۰

روزی دیگر، ترافیکی دیگر. پدری به نام فرانسوا (رومن دوریس) پسرش امیل (پل کرچر) را به خاطر غذا دادن به سگ خانواده چیپس سیب زمینی سرزنش می کند. او به پسرش می‌گوید که از آن‌ها نیز دوری کند، زیرا احتمالاً برای او خوب نیستند، و امیل مانند هر ۱۶ ساله‌ای چشمانش را می‌چرخاند. بحث می کنند. Émile با سرپیچی از ماشین آنها پیاده می شود زیرا ترافیک متوقف شده است. ناگهان آمبولانسی که در لاین مخالف ترافیک گیر کرده شروع به تکان خوردن می کند و مردی شبیه پرنده می ترکد. او فرار می کند و پسر و پدر شوکه شده به سمت ماشین خود می دوند. "روزهای عجیب!" راننده همسایه پاسخ می دهد. کم گفته است.
در فانتزی علمی-تخیلی چشمگیر توماس کیلی «پادشاهی حیوانات»، مرد پرنده نشانه چیزهای آینده است. در دنیای امروزی، برخی از انسان‌ها شروع به جهش ژنتیکی به گونه‌های دیگر کرده‌اند، و تبدیل به هیبریدهای بالدار، خزنده، وحشی شده‌اند که جامعه بزرگ‌تر غیرجهش‌یافته تصمیم گرفته است آنها را طرد کند و آنها را در بیمارستان‌ها یا مراکز باغ‌وحش‌مانند دور از محیط زیست نگه دارد. بقیه جمعیت، حتی عزیزانشان، به دلیل خطر بالقوه ای که می توانند با پنجه ها، نیش ها و بال های بزرگ خود به کسی آسیب برسانند.

این مورد برای مادر امیل، لانا بود، که در ابتدا فقط برای مدت کوتاهی در بیمارستان با خز روییده دور چشمش نشان داده شد. به زودی، مشاهده موجودات دیگری در پس زمینه و در جنگل وجود دارد. این عادی جدید آنهاست. دویدن موازی با این جانوران خارق العاده مشکلات زندگی روزمره است - پسری که اقتدار پدرش را به چالش می کشد، فرانسوا کار جدیدی را شروع می کند و امیل تلاش می کند تا در مدرسه جدیدش جا بیفتد. سپس، Émile در دوچرخه سواری خود دچار مشکل می شود، رفتارهای او خارج از کنترل او تغییر می کند، احساس پشتش متفاوت است و به زودی خز و چنگال ظاهر می شود. او نیز در حال جهش است.
"پادشاهی حیوانات" به سرعت بین مشکلات روزمره شخصیت هایش و عناصر خارق العاده داستان به شیوه ای جادویی رئالیستی حرکت می کند که به سرعت بیننده اش را مجذوب خود می کند. کیلی، نویسنده فیلم با پائولین مونیر، از این موجودات به عنوان استعاره ای برای چگونگی واکنش جهان به بحران های بهداشتی استفاده می کند. از آنجا که آنها درک نمی شوند و از آنها نمی ترسند، آنها را از بقیه این جامعه دور می کنند، که یادآوری می کند که چگونه برخی کشورها اولین موج بیماران HIV/AIDS را در اواخر دهه 80 و اوایل دهه 90 منزوی کردند. در فیلم، شخصیت‌ها از کشورهای دیگر صحبت می‌کردند که کنار هم با موجودات انسان‌نما زندگی می‌کنند و نشان می‌دادند که چقدر این موضوع در میان همکلاسی‌های امیل و رئیس فرانسوا سیاسی شده است، که منعکس کننده بحث در مورد نحوه برخورد کشورهای دیگر با کووید-19 اخیر است. اپیدمی و اینکه چگونه گفتمان پیرامون بهداشت و ایمنی عمومی پیرامون این موضوع سیاسی شد. این زندگی همچنان در این «روزهای عجیب» نقاب‌پوشی، آزمایش، دوره‌های انزوا و فاجعه‌های خانوادگی برای برخی ادامه داشت، فقط «سلطنت حیوانات» را بیشتر مرتبط می‌کند.
خیلی چیزها برای کنار آمدن با آن وجود دارد که امیل از همکلاسی خود دلخور می شود و جرقه هایی بین فرانسوا و پلیسی ناراضی به نام جولیا (آدل اگزارکوپولوس) شکل می گیرد که فقط گهگاه در کنار جهش یافتن (استعاره دیگری برای به بلوغ رسیدن) ثبت می کند و غمگین زمانی که هنوز در حال گذراندن آن هستید، حرکت از چیزی دشوار است، حتی اگر در فضایی شبیه به روشی باشد که برادر و فیلمبردار کیلی، دیوید کیلی، حومه‌های غرق آفتاب فرانسه و جنگل‌های رام نشده را به تصویر می‌کشد. دوریس به عنوان پدری خسته که سعی دارد بهترین کار را برای پسرش انجام دهد، کار بی عیب و نقصی را انجام می دهد و خستگی شخصیتش از این اتفاقات را در مقابل کرچر که به دقت مظهر اضطراب نوجوانی و انگیزه های حیوانی شخصیتش است، انجام می دهد.

"پادشاهی حیوانات" واقعاً جانور عجیبی است. مانند «مردان ایکس» منهای ابرقدرت‌ها، این قیاسی است درباره روشی که مردم به خاطر تفاوت‌های خارج از کنترلشان طرد می‌شوند. این فرضیه ای است که می توانست از اثرات بد CGI رنج ببرد، اما ما به اندازه کافی واهی می بینیم که پرها، فلس ها و خز را روی پوست انسان می آمیزد تا بفهمد چه اتفاقی می افتد، تا هم با فرد جهش یافته و هم با ترس از اطرافیانش همدردی کند. تلاش ناامیدانه ای برای بازگشت به حالت عادی هیچ بازگشتی وجود ندارد، این "روزهای عجیب" عادی جدید است. پدر هنوز با پسرش بحث می کند که چرا به چوپان استرالیایی شان چیپس می دهد، در حالی که او سیگار دیگری را روشن می کند و آن را روشن می کند. این فیلم در توانایی‌اش مؤثر است که ما را وادار کند بر «دیگران» شکار شده تأکید کنیم و همچنین مشاهده کنیم که چگونه انسانیت به همان چیزی تبدیل می‌شود که از آن می‌ترسد: هیولا در تلاش برای بازگرداندن قانون و نظم. زندگی مثل آن پیچیده است، و با این حال همچنان به یافتن راهی به جلو ادامه می دهد.

  • رضا احدی